۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عباس تواخراج نیستی» ثبت شده است






این روزها عجیب دلم هوای دیدار کرده است.به دنبال نسخه ای از آژانس شیشه ای می گشتم تا دیگر بار حاج کاظم را ببینم مهربانی وغرور مومنانه اش را.همان حاج کاظمی که به بچه هایمان می آموخت که با امثال عباس ها مهربان ترباشیم .

قرار بود با امثال عباس ها مهربان تر باشیم وآداب قرابت با آنان را بیا موزیم و امروز پای گیشه میلیاردتی به آرمان هایمان می خندیم همانگونه که به مارمولک خندیدیم .

پروانه ها زیر آسمان همین شهر دارند نفس می کشند تنها مشکل شان این است که پر پروازشان کمی سوخته واین پرها از جنسی نیستند که بشود جراحی پلاستیک شان کرد وگرنه سالها پیش به سینه سپهر شتافته بودند وما را در میان قهقهه مستانه مان کرده بودند رها .

به بچه ها گفتم که امروز حقیقت را بایستی در دیدن تکراری فیلم ها جستجو کرد وزمانه ما شاید هرچه جلوتر می رود حقیر تر وآدمها یش هم کوچکتر می شوند .

نسخه ای از کاغذ های بی جواب  سید ابراهیم اصغرزاده را برای شان پخش کردم وگفتم که بچه ها چهارشنبه ی بعد ما همه به« نیاز» نیاز داریم، .بچه ها ! نیاز به تنفس مصنوعی می ماند در هوایی که اکسیژن آن کمتر از آنی است که بتواند روح مارا زنده نگه دارد وهمچنین است « دیده بان » ، « چکمه » ، « بچه های آسمان» و « از کرخه تا راین» بچه ها عقلای سینمای ما هم که قرابت با سید مرتضی آوینی را دستمایه شهرتشان کرده اند ودر مراسمات سالروز شهادتش دم از من وآقا مرتضی می زنند هم ، امروز مضحکه شدن آرمان ها وآدم های جنگ را رونق کسب وکار سینما قلمداد میکنند وروح پر فتوح اش را موید آراءشان .

خواستم فیلم را تحلیل کنم که که دیدن چند مصاحبه مطبوعاتی با فیلمساز از کرده پشیمانم کرد .تنها چیزی که   می توان گفت همین است که فیلم دقیقاً به اندازه فیلمسازش است.

حاج کاظم هنوز در میانه میدان ایستاده وطریق می نماید وعباس در این شب دریایی، فانوس راه است .

عباس تو اخراجی نیستی وما هنوز برای تو احساس داریم وشامه مان آنقدر زکام نشده که بویت را نشناسد ونه گوشهایمان آنقدرکر که صدای سرفه های نازنینت را .

واین یاد توست که هنوز ما را به دیدار نسخه های رایتی آژانس شیشه ای می خواند همان یادی که از جنس خواندن هر صفحه از آینه های جادو ویا دیدن هر پلان از حقیقت های آقا مرتضی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۵
احمد جانقربانی