نزدیک غروب بود. وقتی از شیب ملایم تپه بالا می‌آمد یکی از بچه‌ها او را دیده بود و با هم تا جلو چادر آمده بودند. توی چادر یکی دراز کشیده بود. یکی نامه می‌نوشت. دیگری پوتین‌هایش را واکس می‌زد. شهردار هم در تدارک روشنایی و شام بچه‌ها بود.

شهدا

با شنیدن صدای سلام همه سرها در چادر چرخید. جلو در چادر ایستاد بود و با لبخند بهت زده بچه‌ها را نگاه می‌کرد؛ با یک پیراهن چهار خانه قرمز و شلوار قهوه‌ای و یک جفت کتانی، یک قیف کوچک پارچه‌ای روی چشم راستش بیشتر جلب توجه می‌کرد. همه از جا جستند. به گرمی یک یک بچه‌ها را در آغوش کشید. حسین خسروی آمده بود.

پیش از آن که دهان کسی به سئوال باز شود با لحن طلبکارانه‌ای همیشگی‌اش شروع کرد به گفتن: چی فکر کردید؟ به این راحتی ول کن نیستم. کدام آدم عاقلی با یک ترکش فسقلی می‌رود و بر نمی‌گردد. نه خیر. از این خبرها نیست.

سعی می‌کرد خودش را سر حال نشان دهد. اما همه می‌دیدند که تحلیل رفته. ده روز پیش بود که حسین با فرماندهان می‌روند کوه های اطراف (جایی که محل عملیات احتمالی لشکر علی بن ابیطالب بود) برای شناسایی. آن روز وقتی همه برگشتند، کسی حسین را ندید. او زخم برداشته بود و برده بودندش عقب. حسین جزئیات ماجرا را گفت.

وقتی به آخرین سنگر‌های خود رسیدیم هوا داشت تاریک می‌شد و ما وقت کمی برای شناسایی داشتیم. به همین دلیل دائم روی قله جا به جا می‌شدیم. همین باعث شد دشمن متوجه شود و آن نقطه را زیر رگبار دو شکا و خمپاره شصت بگیرد. من داشتم به دقت محل سنگر‌های دشمن را به خاطر می‌سپردم که ناگهان متوجه شدم صورتم خیس شد. دست کشیدم دیدم خون است. در این وقت همه چیز جلو چشمانم تیره و تار شد و دیگر هیچ کجا را ندیدم. نفهمیدم چطوری از بالای آن صخره‌‌ها مرا پایین آوردند. فکر می‌کنم بعد از درمان مقدماتی در مریوان، به سنندج منتقل شدم و از آن جا با هواپیما به اصفهان بردندم. در آن جا سر از بیمارستان آیت الله کاشانی در آوردم. آن هم وقتی متوجه شدم که از اتاق عمل به بخش منتقلم کرده بودند. و اثرات داروی بیهوشی تمام شده بود.

آن طور که تعریف می‌کرد، پس از عمل مرتب از دکتر و پرستار و هر کس که بالای سرش می‌آمد سئوال می‌کرد: من کی مرخص می‌شوم. خانواده و دوستان حسین هم که فهمیده بودند او در بیمارستان بستری است، از خمین به اصفهان آمده، به دیدارش رفته بودند و قرار شده بود یک هفته بعد بیایند و او را برای ادامه درمان به بیمارستان خمین ببرند. ولی او قبل از آن که به سراغش بیایند، با اصرا فراوان و سپردن تعهد و قبول مسئولیت خطرات احتمالی از بیمارستان خارج شده بود و یک راست خود را به سنندج و سپس به مریوان رسانده بود.

حرف حسین به این جا که رسید، سرزنش‌ها شروع شد مرد حسابی آخر کی با این وضعیت پا می‌شود می‌آید منطقه؟ می‌رفتی خمین یک مدت استراحت می‌کردی بعداً می‌آمدی! جنگ هم که قربانش بروم حالا حالاها تمامی ندارد.

حسین سگرمه‌هایش را در هم کشید و گفت: اولاً حال من از همه تان بهتر است؛ بیخودی برای من دلسوزی نکنید. ثانیاً من به دعوت شما به جبهه نیامدم که با دستور شما هم برگردم. من می‌مانم و تو عملیات شرکت می‌کنم. بهتر است دیگر راجع به این موضوع هم کسی صحبت نکند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۰۵
احمد جانقربانی

مدافعان حرم:

🇮🇷🌼🇮🇷🌼🇮🇷🌼🇮🇷🇮🇷🌼🇮🇷🌼🌼


سلام بابا !

امروز جات خیلی خالی بود ...

چون بابا امروز همه باباها به دختراشون میگفتند :  

             ❤️آفرین قهرمان بابا❤️

ولی من توی دلم گفتم قهرمان من بابامه مثل رجایی فر ها😔

بابا امروز تصمیم گرفتم مدالمو تقدیم کنم به شهدای مدافع حرم و صابرین 

مخصوصا شهید #حسن_رجایی_فر ...


بابا اومدم  خونه اولین کاری که کردم مدالو  گردنت انداختم 

وگفتم :

        باباجان مدال با افتخار به گردنت می اندازم 


🔸 #دختر شهید رجایی فر 

امروز گرفتن مدال در مسابقه تیر انداز نفر سوم در استان

28 دی 1395


🌹ڪانال مدافعان حرم🌹

@Iran_Iran

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۰
احمد جانقربانی


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif پایگاه KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن سالروز حماسه نهم دی‌ماه، مروری تصویری دارد بر وقایع آغاز تا پایان «فتنه‌ی تغلب۱» به روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای.

۱. بذر تردید
[خدشه کردن در سلامت انتخابات قبل از انتخابات]
«انتخابات به فضل الهی و به حول و قوه‌ی الهی انتخابات سالمی است. من میبینم بعضیها در انتخاباتی که دو سه ماه دیگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع کرده‌اند به خدشه کردن. این چه منطقی است؟ این چه فکری است؟ این چه انصافی است؟ این همه انتخابات در طول این سی سال انجام گرفته است -در حدود سی انتخابات- مسئولان وقت در هر دوره‌ای رسماً متعهد شده‌اند و صحت انتخابات را تضمین کرده‌اند، و انتخابات صحیح بوده است؛ چرا بیخود خدشه میکنند، مردم را متزلزل میکنند، تردید ایجاد میکنند؟ که البته در ذهن مردم عزیز ما با این حرفها تردید ایجاد نخواهد شد.»
 بیانات در دیدار زائران و مجاوران بارگاه حضرت علی‌بن‌موسی الرضا، ۱۳۸۸/۱/۱
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۲. توهم آزاداندیشی
[پخش زودهنگام سفرهای تبلیغاتی]
«من راضی نبودم که از سه ماه قبل از انتخابات -انتخابات بیست و دوم خرداد بود- از ماه اسفند، بلکه زودتر از اسفند، بعضی از سفرهای تبلیغاتی و حرفهائی که زده شد و تظاهراتی که میشد و مجادلاتی که انجام میگرفت، از تلویزیون پخش شود، که متأسفانه تو تلویزیون پخش شد؛ به خاطر همین، که یعنی ما آزاداندیشیم! اینها توهم است؛ این جنجال‌آفرینی در داخل کشور است.»
بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی کشور، ۱۳۸۸/۸/۶
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/2.jpg

۳. تا مرز اصطکاک
[از خیابان‌گردی و تبلیغات انتخاباتی تا مجادله و درگیری و اغتشاش ]
«نامزدهای مختلف هر کدام طرفدارانی دارند، علاقه‌مندانی دارند. علاقه‌مندان این نامزد نمیتوانند اعتراض کنند به علاقه‌مندان آن نامزد که شما چرا به او علاقه‌مندی، به نامزد مورد علاقه‌ی من علاقه‌ای نداری. نه، این جزو افتخارات کشور ماست. افراد گوناگون می‌آیند؛ با منشهای مختلف، با سلائق مختلف، با شیوه‌های گوناگون کار، در مقابل مردم قرار میگیرند. یک عده این را میپسندند، یک عده آن را میپسندند، یک عده آن را میپسندند؛ این افتخار است؛ این خوب است. هر کدام از نامزدهای محترم هم طرفدارانی دارند. بعضیها از این طرفداران متعصب هم هستند، خیلی علاقه‌مند سرسختند به آن نامزد خودشان. خیلی خوب، باشند، حرفی نیست؛ اما مواظب باشید، مراقب باشید که این علاقه‌مندیها به اصطکاک نینجامد؛ به اغتشاش نینجامد. شما دارید برای عقیده‌ی خودتان، برای ایمان خودتان تلاش میکنید؛ نگذارید دشمنِ این ایمان، دشمنِ این آرمان از شما سوء استفاده کند. من شنیدم و اطلاع پیدا کردم که در خیابانها بعضی از جوانان طرفداران نامزدها میروند - حالا من درباره‌ی این رفتن تو خیابانها حرفی نمیزنم - اما مؤکداً میگویم: مبادا این خیابان‌گردیها به مقابله، به مجادله، به درگیری بینجامد؛ مواظب باشید. اگر کسی دیدید که اصرار بر اغتشاش و درگیری دارد، بدانید او یا خائن است، یا بسیار غافل است... خودِ نامزدهای محترم هم مراقب باشند. نمیپسندد انسان که ببیند یک نامزدی، چه در نطقهای تبلیغاتی، چه در سخنرانی، چه در تلویزیون، چه در غیر تلویزیون، برای اثبات خود متوسل بشود به نفی آن دیگری، آن هم با یک استدلال‌های گوناگون؛ به نظر من این درست نیست.»
بیانات در بیستمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) ۱۳۸۸/۳/۱۴
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/3.jpg

۴. مثبت و منفی!
[مناظره‌های صریح و چالشی نامزدهای انتخابات]
«بنده هم مثل بقیه‌ی آحاد ملت نشستم پای تلویزیون و این مناظره‌ها را تماشا کردم و از آزادی بیان لذت بردم؛ از اینکه نظام جمهوری اسلامی توانسته است به کمک مردم بیاید تا بتوانند قدرت انتخاب خود را بالا ببرند، لذت بردم؛ اما این بخش معیوب قضیه، بنده را ناخرسند کرد؛ متأثر شدم. برای طرفداران نامزدها هم آن بخشهای معیوب، آن تعریضها، آن تصریحها، التهاب‌آور و نگران‌کننده بود، که البته از هر دو طرف هم بود.»
بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران، ۱۳۸۸/۳/۲۹
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg

۵. حماسه سیاسی
[حضور پرشور و ماندگار مردم در انتخابات]
«این حضور چهل میلیونی تقریباً در پای صندوقهای رأی، یعنی نسبت هشتاد و پنج درصدی کسانی که میتوانستند شرکت کنند، در دنیا جزو رقمهای بی‌نظیر است. این خیلی برای ملت ایران آبرو ایجاد کرد، خیلی اقتدار برای این ملت بزرگ آفرید؛ برای انقلاب آبرو شد؛ نشان داد که انقلاب بعد از گذشت سی سال، اینجور قدرت و توانائی به صحنه آوردن مردم را دارد. دشمنان دست به کار شدند، بین مردم اختلاف بیندازند، تا حدودی هم موفق شدند. لیکن ملت باید حرکت دشمن را خنثی کند.»
بیانات در دیدار جمعی از مردم در سالروز ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع)، ۱۳۸۸/۴/۱۵
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg

۶. این‌ها برنامه‌ریزی‌شده بود...
[بلواها و اظهارنظرهایی که از یک مرکز هدایت می‌شد]
«قطعاً این بلواهای بعد از انتخابات، به نظر آدمهای خبره و آگاه، برنامه‌‌ریزی شده بود. یعنی انسان با هر کسی از انسانهای فهیم که با مسائل کشور و با مسائل جهانی آشنا هستند، در میان میگذارد، میفهمد. پریروز من به ایشان همین را عرض کردم؛ گفتم اینها برنامه‌‌ریزی شده بود. ایشان گفتند: قطعاً. یعنی همه این را میفهمند که این کار برنامه‌‌ریزی شده بوده و این یک کار دفعی نبود که بخواهیم بگوئیم یک چیزی پیش آمده. مثلاً دفعتاً کسی بلند شد حرفی زد؛ نه، این کار برنامه‌‌ریزی شده بود؛ از یک مرکزی هدایت میشد. خوب، شکست خوردند دیگر؛ ان‌‌شاءالله این شکست‌‌شان ادامه هم پیدا خواهد کرد. منتها دائم دارند توطئه میکنند.»
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۳۸۸/۷/۲
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg

۷. حلم پیروزی
[مراقبه‌های اکثریت پیروز در انتخابات]
«البته هر طرفی ملاحظاتی باید بکند؛ این را من قبول دارم. هم آن طرفی که توانسته اکثریت را به دست بیاورد، ملاحظاتی لازم است بکند، توجهاتی بکند، مراقبتهائی در کیفیت رفتار و حرکت انجام بدهد، هم آن طرفی که این رأی اکثریت را کسب نکرده، او هم مراقبتهائی لازم دارد. همه باید حلم داشته باشند. حلم اسلامی که ما در فارسی او را بردباری معنا میکنیم، معنایش توان تحمل و ظرفیت تحمل است. همه باید ظرفیت تحمل داشته باشند، بتوانند تحمل کنند؛ تحمل پیروزی هم کار آسانی نیست، تحمل عدم پیروزی هم کار آسانی نیست. حلم داشتن و تحمل کردن و ظرفیت پیروزی و عدم پیروزی را داشتن، یکی از فضائل انسانی است؛ ما باید این را هم در نخبگان، هم در آحاد عظیم مردم ترویج بکنیم.»
بیانات در دیدار نمایندگان نامزدهای انتخابات، ۱۳۸۸/۳/۲۶
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg

۸. من مدیر جلسه هستم!
[جلسه با نمایندگان نامزدها]
«من تقریباً همه‌ی شما یا اغلب شماها را از نزدیک میشناسم و سوابق کاریتان را میدانم و به نظرم رسید که اینجور حرف زدن و اینجور مخاطبه‌ی با شما، ان‌شاءاللَّه خوب است و لازم است و تکلیف من است که این را عرض بکنم. من احساس میکنم امروز همه تکلیف داریم از هویت جمعی این کشور و این ملت دفاع کنیم. یک مجموعه‌ی عظیم مردمی است، با این بار امانت سنگینی که بر دوش گرفته، با این حرکت عظیم و شجاعانه‌ای که در طول این سی سال این ملت انجام داده، این را نگذارید شقه شقه بشود، نگذارید افراد در مقابل هم قرار بگیرند.»
بیانات در دیدار نمایندگان نامزدهای انتخابات، ۱۳۸۸/۳/۲۶
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۹. مردم اغتشاشگر نیستند!
[اقلیت بازنده انتخابات]
«دو دسته، یک دسته به یک نامزد، یک دسته به یک نامزد دیگر رأی دادند، اکثریت و اقلیتی هست، قواعدی هست، آن کسانی که نامزدشان رأی نیاورده، طبیعی است افسرده باشند، اوقاتشان تلخ باشد؛ اما این معنایش اغتشاش نیست؛ اینها اغتشاشگر نیستند. اغتشاشگر یک عده‌ی معدودی هستند؛ همانهائی که بودجه‌ی تصویب شده‌ی بعضی از دولتهای غربی را برای ایجاد اختلاف در داخل ایران مصرف میکنند، آنها اغتشاشگرند.»
بیانات در دیدار جمعی از مردم در سالروز ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع)، ۱۳۸۸/۴/۱۵
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg

۱۰. خیال‌های خام احمقانه!
[نقش رسانه‌های خارجی و شبکه‌های اجتماعی]
«در فتنه‌ی ۸۸ یکی از این شبکه‌های اجتماعی - که میتوانست عامل فتنه و فتنه‌گران قرار بگیرد - احتیاج به تعمیر داشت؛ دولت آمریکا از او خواست تعمیراتش را عقب بیندازد؛ امیدوار بودند که بتوانند با این کارهای رسانه‌ای و شبکه‌ی فِیسبوک و توییتر و امثال اینها، نظام جمهوری اسلامی را براندازند؛ خیالهای احمقانه‌ی خام! لذا نگذاشتند تعمیراتش را در آن برهه انجام بدهد، گفتند تأخیر بینداز، فعلاً بِرِس به این کار واجب‌تر. همه‌ی وسائل و ابزارها را به خط کردند در مقابل نظام جمهوری اسلامی.»
بیانات در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر کشور، ۱۳۹۲/۸/۲۹
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg

۱۱. اگر اعلام بیزاری می‌کردند...
[آشوب، تشنج و حمله به پایگاه‌های بسیج]
«در فتنه‌ی ۸۸، چند روز بعد از انتخابات به آن عظمت، یک عده‌ای آمدند اظهار مخالفت کردند، یک عده هم از این فرصت استفاده کردند؛ سلاح گرفتند، کار را به آشوب و تشنج کشاندند، پایگاه بسیج را گلوله‌باران کردند. حرف ما این بود: آن کسانی که به نام آنها این کارها انجام میگرفت، باید همان وقت اعلامیه میدادند، اعلام بیزاری میکردند، میگفتند اینها از ما نیستند؛ اما نکردند. اگر این کار را میکردند، فتنه زودتر ریشه‌کن میشد؛ مسائل بعدی هم پیش نمی‌آمد.»
بیانات در اجتماع مردم بجنورد، ۱۳۹۱/۷/۱۹
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۱۲. خط تخریب
[تخریب اموال عمومی و تهدید امنیت مردم در جریان اغتشاشات]
«در داخل کشور هم عوامل این عناصر خارجی به کار افتادند و خط تخریب خیابانی شروع شد؛ خط تخریب، خط آتش‌سوزی، اموال عمومی را آتش بزنند، حریم کسب و کار مردم را ناامن کنند، شیشه‌های دکان مردم را بشکنند، اموال بعضی از مغازه‌ها را به غارت ببرند، امنیت مردم را از جانشان و مالشان سلب کنند؛ امنیت مردم مورد تطاول اینها قرار گرفت. این ربطی به مردم و طرفداران نامزدها ندارد، این مال بدخواهان است، مال مزدوران است، مال دست‌نشاندگان سرویسهای جاسوسی غربی و صهیونیست است. این کاری که در داخل، ناشیانه از بعضی سر زد، اینها را به طمع انداخت، خیال کردند ایران هم گرجستان است.»
بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران، ۱۳۸۸/۳/۲۹
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۱۳. دخالت از این واضح‌تر؟
[نقش دشمن در حوادث پس از انتخابات]
«دشمنان دارند کار میکنند، آن وقت میگویند ما هیچ کاری نمیکنیم! ما هیچ اقدامی نمیکنیم! دستورالعمل‌هایشان برای گروه‌های غافل و نادانِ اغتشاشگر توی رسانه‌های خودشان به طور علنی دارد پخش میشود: اینجوری با پلیس درگیر بشوید؛ اینجوری علیه بسیج حرف بزنید؛ اینجوری توی خیابان اغتشاش ایجاد کنید؛ اینجوری تخریب کنید؛ اینجوری آتش بزنید؛ اینها دخالت نیست؟ از این دخالت واضح‌تر؟ علنیتر؟ این را مردم ما به چشم دیدند. اینها برای ملت ما تجربه است.»
بیانات در سالروز عید سعید مبعث، ۱۳۸۸/۴/۲۹
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۱۴. رفوزگی یعنی سقوط
[واکنش به موضع‌گیری‌های غلط برخی مسئولان]
«نخبگان بدانند هر حرفی، هر اقدامی، هر تحلیلی که به دشمن کمک بکند، این حرکت در مسیر خلاف ملت است. همه‌‌ی ما خیلی باید مراقب باشیم؛ خیلی باید مراقب باشیم: مراقب حرف زدن، مراقب موضع‌گیری کردن، مراقب گفتن‌ها، مراقب نگفتن‌ها. یک چیزهائی را باید گفت؛ اگر نگفتیم، به آن وظیفه عمل نکرده‌ایم. یک چیزهائی را باید بر زبان نیاورد، باید نگفت؛ اگر گفتیم، برخلاف وظیفه عمل کرده‌ایم. نخبگان سر جلسه‌ی امتحانند؛ امتحان عظیمی است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است. اگر بخواهیم به این معنا دچار نشویم، راهش این است که خرد را، که انسان را به عبودیت دعوت میکند، معیار و ملاک قرار بدهیم؛ شاخص قرار بدهیم.»
بیانات در سالروز عید سعید مبعث، ۱۳۸۸/۴/۲۹
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۱۵. در خطبه‌ای که در حکم نماز است...
[نماز جمعه تاریخی رهبر معظم انقلاب]
«بنده اینجا در منبر نماز جمعه، در خطبه‌ای که در حکم نماز است، حقایق را باید بیان بکنم... من از همه‌ی این دوستان، این برادران، میخواهم بنا را بر برادری بگذارید، بنا را بر تفاهم بگذارید، قانون را رعایت کنید. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از این راه بروید. و امیدوارم خدای متعال توفیق بدهد که همه از این راه بروند. خب، همه پیشرفت کشور را میخواهند. جشن پیروزی چهل میلیونی را این برادران گرامی بدارند و نگذارند دشمن این جشن را خراب کند؛ همچنانی که دشمن میخواهد خراب کند. البته اگر کسانی بخواهند راه دیگری را انتخاب بکنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریحتر از این صحبت خواهم کرد.»
خطبه های نماز جمعه تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸/۳/۲۹
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg

۱۶. از راه قانون
[توصیه ویژه رهبر انقلاب به شورای نگهبان برای بررسی اعتراضات]
«ممکن است کسانی همانطور که حالا آقایان هم ذکر کردید، اشکالات و اعتراضاتی را بر مجاری گوناگون امور در انتخابات ثبت کرده باشند و اعتراض داشته باشند، که البته، راه‌های قانونی وجود دارد. رسیدگی به اینها حتماً باید انجام بگیرد. مواردی را آقایان ذکر کردید. من درخواست میکنم از آقایان مسئول در وزارت کشور و همچنین در شورای نگهبان که به این موارد دقیقاً رسیدگی کنند. اگر چنانچه بعضی از اشکالات مقتضیِ این هست که پاره‌ای از صندوقها بازشماری بشود، اشکالی ندارد. حالا مثلاً یک مورد را آقایان ذکر کردند که آن شخص گفته که رأی فلان نامزد این تعداد است، بعد در شمارش تعداد دیگری معرفی شده؛ خیلی خوب، کاری ندارد؛ صندوقهای مورد اشکال را، یا به طور تصادفی تعدادی از صندوقها را بازشماری کنند؛ خودِ نمایندگان ستادها هم حضور داشته باشند و ببینند، تا اطمینان کامل برای همه حاصل بشود.»
بیانات در دیدار نمایندگان نامزدهای انتخابات، ۱۳۸۸/۳/۲۶
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg

۱۷. به دشمن جرات دادند
[پاره کردن عکس امام خمینی (ره)]
«شما ملاحظه کنید یک عده‌ای قانون‌شکنی کردند، ایجاد اغتشاش کردند، مردم را به ایستادگی در مقابل نظام تا آنجائی که میتوانستند، تشویق کردند - حالا تیغشان نبرید؛ آن کاری که میخواستند نشد، او بحث دیگری است؛ آنها تلاش خودشان را کردند - زبان دشمنان انقلاب را و دشمنان اسلام را دراز کردند، جرأت به آنها دادند؛ کاری کردند که دشمنان امام - آن کسانی که بغض امام را در دل داشتند - جرأت پیدا کنند بیایند توی دانشگاه، به عکس امام اهانت بکنند؛ کاری کردند که دشمنِ مأیوس و نومید، جان بگیرد، تشویق بشود بیاید در مقابل چشم انبوه دانشجویانی که مطمئناً اینها علاقه‌مند به امامند، علاقه‌مند به انقلابند، عاشق کار برای کشور و میهنشان و جمهوری اسلامی هستند، یک چنین اهانتی، یک چنین کار بزرگی انجام بدهند.»
بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون، ۱۳۸۸/۹/۲۲
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۱۸. چه کسی جواب خون‌ها را می‌دهد؟
[کشته شدن مردم و نیروهای انتظامی]
«اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتی آنهائی که رأی نیاوردند، اردوکشی خیابانی بکنند، طرفدارانشان را بکشند به خیابان؛ بعد آنهائی که رأی آورده‌اند هم، در جواب آنها، اردوکشی کنند، بکشند به خیابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ تقصیر مردم چیست؟ این مردمی که خیابان، محل کسب و کار آنهاست، محل رفت و آمد آنهاست، محل زندگی آنهاست، اینها چه گناهی کردند؟ که ما میخواهیم طرفدارهای خودمان را به رخ آنها بکشیم؛ آن طرف یک جور، این طرف یک جور. برای نفوذىِ تروریست - آن کسی که میخواهد ضربه‌ی تروریستی بزند - مسئله‌ی او مسئله‌ی سیاسی نیست؛ برای او چه چیزی بهتر از پنهان شدن در میان این مردم؛ مردمی که میخواهند راهپیمائی کنند یا تجمع کنند. اگر این تجمعات پوششی برای او درست کند، آنوقت مسئولیتش با کیست؟ الان همین چند نفری که در این قضایا کشته شدند؛ از مردم عادی، از بسیج، جواب اینها را کی بناست بدهد؟ واکنشهائی که به اینها نشان داده خواهد شد - تو خیابان از شلوغی استفاده کنند، بسیج را ترور کنند، عضو نیروی انتظامی را ترور کنند - که بالاخره واکنشی به وجود خواهد آورد، واکنش احساسی خواهد بود. محاسبه‌ی این واکنشها با کیست؟»
خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران، ۱۳۸۸/۳/۲۹
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۱۹. چرا متنبه نمی‌شوند!؟
[راهپیمایی علیه مردم فلسطین در روز قدس]
«آن کسی که برای انقلاب، برای امام، برای اسلام کار میکند، بمجردی که ببیند حرف او، حرکت او موجب شده است که یک جهتگیریای علیه این اصول به وجود بیاید، فوراً متنبه میشود. چرا متنبه نمیشوند؟ وقتی شنفتند که از اصلیترین شعار جمهوری اسلامی - «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» - اسلامش حذف میشود، باید به خود بیایند؛ باید بفهمند که دارند راه را غلط میروند، اشتباه میکنند؛ باید تبری کنند. وقتی میبینند در روز قدس که برای دفاع از فلسطین و علیه رژیم غاصب صهیونیست است، به نفع رژیم غاصب صهیونیست و علیه فلسطین شعار داده میشود، باید متنبه بشوند، باید خودشان را بکشند کنار، بگویند نه نه، ما با این جریان نیستیم.»
بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون، ۱۳۸۸/۹/۲۲
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۲۰. از معارضین نظام اسم می‌آورد...
[حمایت باراک اوباما از برخی معارضان داخلی]
«تا کسی بگوید دشمن، میگویند: آقا شما همه‌‌اش به گردن دشمن می‌اندازید! خوب، هست دشمن؛ چرا نمیبینیم دشمن را؟ چرا نمیبینیم شعف عظیمی که دشمن پیدا میکند از آنچه که اینجا از اختلاف ما، از حوادث گوناگون، از بلوای بعد از انتخابات به وجود می‌آید؟ تشویق کنند کسانی را که عامل هستند. آنجا، رئیس یک کشور بزرگ از آدمها اسم می‌آورد! خوب، این جز ایجاد دشمنی است؟ از معارضین نظام اسم میآورد و تمجید میکند از فلان کس که آقا از شجاعت او(!) ما تعجب کردیم. چرا؟ چون یک کلمه‌‌ای گفته که آنها خوششان آمده. اینها را باید دید؛ اینها را باید متوجه شد و نبایستی از دشمنىِ دشمن غفلت کرد.»
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۳۸۸/۷/۲
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۲۱. دستور داده‌ایم و دنبال می‌کنیم
[ضرورت بررسی تخلفات کهریزک و کوی دانشگاه]
«موضوع دیگری که در بیانات دوستان مطرح شد، تخلفات یا حتّی جنایاتی است که در خلال این حوادث از سوی نیروهای ناشناس انجام گرفته. شما اشاره کردید به مسائل کوی دانشگاه یا از این قبیل مسائل - حالا کوی دانشگاه را چند نفر از دانشجویان عزیز تکرار کردند؛ شبیه کوی دانشگاه، مسائل دیگری هم در این مدت اتفاق افتاده - یا مثلاً قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کهریزک را گفتند. این قضایا واقعاً یکی از آن مشکلات و معضلات کار دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اجرائی است. اولاً این را به طور قاطع بدانید که با اینها برخورد خواهد شد. حالا نمیخواهیم جنجال بکنیم که دستور بدهیم، این دستور توی رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها پخش بشود، باز یک پیوست زده بشود، باز یک پیرو زده بشود؛ من دوست ندارم کار تبلیغاتی انجام بگیرد؛ اما از اولین روزها دستور داده شده و کسانی دنبال هستند؛ منتها کارها باید درست با دقت و با مراقبت پیش برود... دستور داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم، گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم و این قضایا را دنبال خواهیم کرد؛ منتها توجه کنید که این مسائل هیچکدام نباید با مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی بعد از انتخابات خلط شود. حادثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی نباید تحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الشعاع این حوادث قرار بگیرد. یک عده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای آنچه را که بعد از انتخابات اتفاق افتاد، آن ظلمی که به مردم شد، آن ظلمی که به نظام اسلامی شد، آن هتکی که از آبروی نظام در مقابل ملتها به وسیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بعضی انجام گرفت، اینها همه را ندیده میگیرند، فرضاً مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فلان حادثه را، زندان کهریزک را، یا قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کوی را قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی دوران بعد از انتخابات تا امروز قلمداد میکنند؛ این خودش یک ظلم دیگر است. مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی، مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دیگری است.»
بیانات در دیدار دانشجویان و نخبگان علمی، ۱۳۸۸/۶/۴
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۲۲. کدام حکومت چنین قدرتی دارد؟
[هتک حرمت روز عاشورا و پاسخ کوبنده مردم تهران]
«بزرگترین ثروت برای یک نظام همین است که مردم پشت سرش باشند. آمدند به اصطلاح خواستند این حرکت مردمی را خراب کنند؛ گفتند راهپیمائی حکومتی! بی عقلها نفهمیدند که با این حرف دارند حکومت را تعریف میکنند؛ دارند از حکومت تمجید میکنند. این چه حکومتی است که در ظرف دو روز - روز عاشورا (یکشنبه) آن خباثتها را راه انداختند، روز چهارشنبه این حرکت عظیم راه افتاد - میتواند یک چنین بسیج عظیم ملی را در سرتاسر کشور بکند؟ امروز کدام کشور دیگر، کدام حکومت دیگر چنین قدرتی دارد؟ قویترین حکومتهای دنیا و ثروتمندترینشان - که ولخرجیهای زیادی هم برای جاسوس پروری و خرابکاری و تروریست پروری دارند - اگر همه ی تلاششان را هم بکنند، نمیتوانند ظرف دو روز، صد هزار نفر آدم را بیاورند توی خیابانهای شهرشان یا کشورشان. چند ده میلیون انسان در سرتاسر کشور بیایند! اگر به دستور حکومت آمده باشند، این خیلی حکومت مقتدری است؛ پس خیلی حکومت قویای است که اینجور امکان بسیج را دارد. اما حقیقت غیر از این است؛ حقیقت این است که در کشور ما حکومت و مردمی وجود ندارد - همه یکی اند - مسئولین حکومت، از شخص حقیر این بنده گرفته تا دیگران، هر کدام قطره‌هائی هستیم در اقیانوس عظیم این ملت.»
بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام ۱۹ دی، ۱۳۸۸/۱۰/۱۹
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۲۳. خاطره ماندگار انقلاب
[حماسه ماندگار نه دی]
«مطمئن باشید که روز نهم دیِ امسال هم در تاریخ ماند؛ این هم یک روز متمایزی شد. شاید به یک معنا بشود گفت که در شرائط کنونی - که شرائط غبارآلودگیِ فضاست - این حرکت مردم اهمیت مضاعفی داشت؛ کار بزرگی بود. هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر میکند، دست خدای متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن علی (علیه‌السّلام) را می‌‌‌بیند. این کارها کارهائی نیست که با اراده‌‌‌‌ی امثال ما انجام بگیرد؛ این کار خداست، این دست قدرت الهی است؛ همان طور که امام در یک موقعیت حساسی - که من بارها این را نقل کرده‌‌‌‌ام - به بنده فرمودند: «من در تمام این مدت، دست قدرت الهی را در پشت این قضایا دیدم». درست دید آن مرد نافذِ بابصیرت، آن مرد خدا.»
بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام نوزدهم دی ماه، ۱۳۸۸/۱۰/۱۹
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 
۲۴. مساله اصلی هنوز باقی مانده
[ضرورت عذرخواهی فتنه‌گران]
«در انتخابات سال ۸۸، آن کسانی که فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، چرا برای مواجهه‌ی با تقلب، اردوکشی خیابانی کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومی، نخیر، به شکلی که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهی نمیکنند؟ در جلسات خصوصی میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟ چرا برای کشور هزینه درست کردید؟ اگر خدای متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروه‌های مردم به جان هم می‌افتادند، میدانید چه اتفاقی می‌افتاد؟ می‌بینید امروز در کشورهای منطقه، آنجاهائی که گروه‌های مردم مقابل هم قرار میگیرند، چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ کشور را لب یک چنین پرتگاهی بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت به‌خرج دادند. در قضایای سال ۸۸، این مسئله‌ی اصلی است؛ این را چرا فراموش میکنید؟»
بیانات در دیدار دانشجویان، ۱۳۹۲/۵/۶
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31796/1.jpg
 

***
۱) تغلب در اینجا به معنای چیرگی با اعمال زور است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۴
احمد جانقربانی



ایامی که آن را سپری می‌کنیم، لحظه به لحظه‌اش عجین است با غرورانگیزترین روزهای عاشقی سربازان امام راحل که با رشادت و جسارتشان حماسه‌ای بس عظیم به نام «عملیات والفجر هشت» آفریدند، عملیاتی که رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا نخستین نفراتی بودند که وارد شهر فاو عراق شدند و پرچم مبارک گنبد امام رضا (ع) را بر فراز بلندترین مسجد فاو به اهتزاز در آوردند، «محمد موظف رستمی» از رزمندگان این لشکر به بیان خاطره‌ای زیبا از آن روزهای شور و شعور پرداخته که تقدیم به مخاطبان می‌شود.

لبخند یک شهید

در فاو، کمک بی‌سیم‌چی قائم‌شهری با من بود به اسم محمود، 15 سال بیشتر نداشت، شاید همین سن کمش باعث می‌شد گاهی بی‌احتیاطی کند و بیش از حد از مواضع خودی فاصله بگیرد.

خاکریز دشمن هم بسیار مستحکم بود و طوری ساخته شده بود که دید خیلی خوبی به منطقه ما داشت و کوچک‌ترین حرکت ما با آتش سنگین جواب داده می‌شد، این در حالی بود که ارتفاع سنگر ما نیم متر بود و ما مجبور بودیم نماز را حتی نشسته بخوانیم.

استفاده از امکانات سنگر خیلی برایمان مقدور نبود، شاید یکی از دلایل جنب و جوش‌های نامعقول محمود همین بود، البته من هم در آن وقت 18 سال بیشتر نداشتم.

صدای اصابت خمپاره 60 و بعد از آن فریاد «یا مهدی (عج)» به گوشمان رسید، سراسیمه از سنگر بیرون آمدیم ببینیم چه اتفاقی افتاده، دیدیم ترکش‌های خمپاره به محمود برخورد کرده و یک دستش را کامل برده و قسمت‌هایی از شکمش پاره شده

یک روز محمود از سنگر خارج شده بود که صدای اصابت خمپاره 60 و بعد از آن فریاد «یا مهدی (عج)» به گوشمان رسید، سراسیمه از سنگر بیرون آمدیم ببینیم چه اتفاقی افتاده، دیدیم ترکش‌های خمپاره به محمود برخورد کرده و یک دستش را کامل برده و قسمت‌هایی از شکمش پاره شده، خیلی متأثر شدم، سرش داد زدم: «این‌جا چه کار می‌کنی؟ آخر؛ کار دست خودت دادی» . دیدم دارد لبخند می‌زند، بعد با همان حالش بریده بریده گفت: «سیم‌های تلفن قورباغه‌ای قطع شده بود، رفته بودم وصلشان کنم».

محمود را با آمبولانس به عقب فرستادیم، هیچ وقت لبخندش را در آن حال وخیم فراموش نمی‌کنم.

بخش فرهنگ پایداری تبیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۲۰:۵۹
احمد جانقربانی


بریده‌ای از نامه دانشجوی شهید «حسین بدیهیان» به فرزندش

برای گل تازه شکفته‌ام‌، محمد رضا، وقتی که بتواند بخواند:

خرمشهر
                                                               پدرت ، اسکله خرمشهر

پسرم، سلام، سلامی فراتر از زمان، چنانکه همواره با تو باشد و نزدیک، نزدیکتر از ضربان قلبت، چنانکه خونت را لمس کند. منم، بابایت، به عکسم نگاه کن تا حضورم را حس کنی، حالا من روبرویت هستم . دیگر دلتنگ نباش! نمی‌بینی آمدم؟!

حالا بیا با هم در اسکلة خرمشهر گشتی بزنیم. خسته که نیستی، هوا کمی سرد است، اینجا خرمشهر است! حالا که نه، ویران شهر است. خونین شهر است. می‌دانی هر کوچه این شهر و هر خانه‌اش سرگذشت طولانی دارد، سرگذشت جنگ با تمام حماسه‌هایش و تمام جوانبش. وقتی به نخل‌های بی سر نگاه می‌کنی، به منازل ویران سر می‌کشی، دیوارهای فرو ریخته را می‌بینی و … آن وقت ناخودآگاه یاد آنها می‌افتی که آواره شدند یا آنها که تا آخرین قطره خون در مقابل دشمن ایستادند. دشمنانی که آمدند تا دین و شرف و ناموس و کشور ما را بر باد دهند و ویران کنند چه می‌دانستند که بر دهان نهنگ پا گذاشته‌اند و به بیشة شیران وارد شده‌اند.

آری، پسرم اینجا خرمشهر است، خوب نگاه کن. این اسباب بازی یک طفل خرمشهری است! معلوم نیست مادرش فرصت کرد او را زیر آوار برهاند یا زیر آوار مانده وهنوز ضجه می‌زند تا من و تو بشنویم و یادمان نرود.

اینجا خرمشهر است! حالا که نه، ویران شهر است. خونین شهر است. هر کوچه این شهر و هر خانه‌اش سرگذشت طولانی دارد، سرگذشت جنگ با تمام حماسه‌هایش و تمام جوانبش.

پسرم، قصه جنگ طولانی است! آنقدر که من نمی‌توانم همة آن را برای تو بیان کنم. بیا از خیر این یکی بگذر.

حالا روبروی ما اروند است و دست چپمان کارون، توجیه شدی یا نه؟ تو بچه بسیجی هستی، باید نقشه را خوب بشناسی! پشت به شمال کن، حالا مقداری رویت را از جنوب به طرف مغرب بگردان، هان،این جزیره ام الرصاص است. آنها هم آنجا، عراقیها هستند، بدبخت‌ها،‌خسرالدنیا والاخره! جلویش به اصطلاح موانع است، چیزی نیست سیم خاردار و خورشیدی! و آن طرفتر سنگرهای دشمن است. صریح بگویم پسرم فردا شب بابایت آنجاست.

خرمشهر

 حالا ساعت نزدیک شش صبح است، می‌خواستم با هم خلوت کنیم، کمی حرف بزنیم، اما نماز نزدیک است. ماهم تازه به محل جدید رسیده‌ایم. لب اروند پشت خاکریزهای خط مقدم در زیر زمین ساختمان بزرگی که روزی هتل بود.

 پسرم! زمان کمی تا عملیات مانده، شروع عملیات ساعت ده و چهل و پنج دقیقه خواهدبود و ساعت 30/6 قرار است به سوی عراقیها روانه شویم.

وقتی با تو شروع به صحبت کردم، فکر کردم فرصت دارم اندکی از آنچه را که در دل دارم برای تو بگویم، ولی این هم مقدور نشد، پس تو را سفارش می‌کنم که وصیت حضرت علی(ع) را در نهج البلاغه بیابی و بخوانی.

پسرم! عنصر آگاهی را با جوهر تقوا بیامیز تا هم فکرت شکوفا و کامل شود و هم روحت از طراوت برخوردار گردد و در این راه، قرآن را قرآن را و قرآن را، سنت را و سنت را و سنت را فراموش مکن که قرآن کتاب هدایت است و آنان که به آن عمل کردند و خود، قرآن مجسم بودند، پیامبر(ص) و ائمه‌(ع) هستند. پسرم! با مبعث زنده شو، در غدیر راه را بشناس و با عاشورا پرواز کن تا اسیر زندگی نشوی دیگر فرصتی نیست تا خدا چه تقدیر کرده باشد.

                             والسلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۵ ، ۲۱:۰۲
احمد جانقربانی


اولین‌های دفاع مقدس
اولین‌های دفاع مقدس

نویسنده: محمد خامه یار



اوّلین کاربرد واژه دفاع مقدس

اوّلین بار که امام خمینی (رحمت الله علیه) واژه دفاع مقدس را به کار بردند، در 22 بهمن سال 1360، مصادف با شانزدهم ربیع الثانی 1402 ق، به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بود که در بخشی از سخنان خود فرمودند:
چنانچه این جانب و مسؤولین جمهوری اسلامی مکرراً اعلام نموده‌ایم، ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران تسلیم احکام مقدس قرآن و اسلام اند؛ و به حکم قرآن مجید خود را برادر ایمانی تمام ملت‌های اسلامی و کشورهای مختلف از حیث فرهنگ و جغرافیا می‌دانند؛ و صلح جویی و زندگانی مسالمت‌آمیز را با تمام دولت‌ها و ملت‌ها طالب می‌باشند و تا دولتی به حریم کشور آنان تجاوز نکند و متعهد به احکام اسلام باشد، آن را برادر خود می‌دانند؛ و از همه کشورها و ملت‌ها می‌خواهند که با هم متعهد و یک صدا در مقابل تجاوزگران، هر کس باشد، قیام کنند و خود را از چنگ جهانخواران نجات دهند؛ و نیز به حکم اسلام از تجاوز به حقوق و حدود خود دفاع کرده و تجاوزگر را تأدیب نمایند و در این صورت است که هیچ قدرتی به فضل خداوند متعال نمی‌تواند آنان را از این دفاع مقدس باز دارد و به دولت‌ها نصیحت می‌کنم که دست از کینه توزی و زورآزمایی بردارند و با دولت و ملت ایران دست برادری دهند تا اسرائیل غاصب را از کشورهای اسلامی و زمین‌های مغصوب بیرون رانند و نژادپرستی و زبان سالاری را، که در اسلام محکوم و مردود است، کنار زنند، تا سعادت دین را در آغوش گیرند و هیچ قدرتی نتواند با آنان مقابله کند.

اولین شهر قربانی سلاح‌های شیمیایی در جهان

پس از جنگ جهانی اول، وسیع‌ترین حملات شیمیایی در طول جنگ هشت ساله عراق علیه ایران روی داد. عوامل شیمیایی که با وسایل و اشکال گوناگون از جمله بمب، موشک، راکت، توپخانه، مین و... مورد استفاده قرار می‌گیرند، جهت ناتوان کردن یا از پای درآوردن نیروهای نظامی در جنگ‌ها به کار می‌رود. اما رژیم بعثی عراق از این سلاح‌ها به طور گسترده در مناطق مسکونی کشورمان استفاده کرد.
عراق که در پی تهاجم خود به سرزمین مقدس جمهوری اسلامی ایران شکست‌هایی را در برخی مناطق کشورمان متحمل شده بود، از رویارویی با رزمندگان اسلام در مناطق نبرد ناتوان بود، برای جبران ناکامی خود اقدام به استفاده از سلاح‌های شیمیایی نمود، به طوری که اولین استفاده ثبت شده 23 دی ماه 1359، در منطقه بین «هلاله» و «نی خزر» در پنجاه کیلومتری غرب ایلام، اعلام گردیده است. حملات شیمیایی عراق به مناطق نبرد محدود نشد، و مناطق مسکونی کشورمان به طور پراکنده مورد تهاجم دشمن قرار می‌گرفت. گسترده‌ترین حمله ناجوانمردانه عراق به مناطق مسکونی در حدود ساعت شانزده روز هفتم تیرماه سال 1366، در شهر سردشت (در استان آذربایجان غربی)، انجام شد که در این حمله بیش از هشت هزار نفر از جمعیت غیر نظامی دوازده هزار نفری سردشت شامل کودک، زن، مرد، پیر و جوان مجروح شدند، حدود 1500 نفر از این مصدومین برای معالجه در بیمارستان‌ها بستری شدند و 110 نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
در طول هشت سال دفاع مقدس، بنا بر آمار موجود، رژیم عراق 242 حمله شیمیایی به مناطق کشورمان داشته است و در حال حاضر، بیش از یک صد هزار مجروح شیمیایی وجود دارد. این ارقام کم و بیش به تأیید مقامات و سازمان‌های بین‌المللی رسیده است. به گفته رئیس سازمان بین المللی استکهلم (معروف به یسپری) جنگ عراق علیه ایران چهل و پنج هزار مصدوم و پنج هزار شهید شیمیایی بر جای گذاشته است. همچنین به تأیید دبیر کل سازمان منع سلاح‌های شیمیایی، هنوز سی هزار نفر از سلاح شیمیایی در ایران رنج می‌برند.
بنابر آنچه بیان شد، جمهوری اسلامی ایران بزرگ‌ترین قربانی تروریسم و سلاح‌های شیمیایی در جهان است و این در حالی است که توسط مسؤولان آمریکایی و رژیم صهیونیستی که خود بزرگ‌ترین تولید کننده مواد و صادر کننده تجهیزات پیشرفته استفاده از این سلاح‌ها هستند و در طول جنگ هشت ساله، بیش‌ترین حمایت مادی و معنوی از عراق را در کاربرد این جنگ افزارهای مخرب نموده‌اند و با نفوذ خود در سازمان ملل و شورای امنیت از محکوم نمودن عراق در استفاده از این سلاح‌ها خودداری کرده‌اند و به جمهوری اسلامی ایران اتهام تلاش برای دستیابی به سلاح کشتار جمعی وارد می‌سازند. در حالی که ایران عضو تمام معاهدات بین المللی سلاح‌های شیمیایی است.

اوّلین عملیات با نام یکی از آیات قرآنی

عملیات «والفجر» اوّلین عملیات رزمندگان اسلام بود که با نام اوّلین آیه سوره والفجر «وَالفَجر وَ لَیالٍ عَشرٍ وَ الشَّفَعِ وَ الوَتْر»، در منطقه فکه، به مرحله اجرا درآمد. منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی، از شمال به «میشداق» و «برقازه» و از جنوب به «هور الهویزه»، از شرق به «چزابه» و شهر «بستان» و از غرب به شهر «العماره» عراق و رودخانه دجله منتهی می‌شد.
عملیات والفجر مقدماتی، در هیجدهم بهمن ماه سال 1361، با رمز مقدس یا «اللّه‌، یا اللّه‌، یا اللّه‌»، در منطقه فکه، آغاز شد.

اولین شلیک در جنگ

ملک حسین، پادشاه وقت اردن، شلیک کننده اولین گلوله‌ای بود که از یک دستگاه تانک در جنگ ایران و عراق شلیک شد.
حامد الجبوری، بعثی کهنه کار که در چهار سال اول جنگ، وزیر خارجه عراق بود، در گفت و گو با روزنامه الحیات گفت: 22 سپتامبر 1980 (31 شهریور ماه 1359) بود که صدام و ملک حسین در نزدیکی خطوط آتش، روی یک دستگاه تانک رفتند و پادشاه اردن با شلیک اولین گلوله، آغاز جنگ را تبریک گفت.
این خبر به قدری مهم و باور نکردنی است که خبرنگار الحیات با حیرت دوباره پرسید: شما مطمئن هستید!؟ و پاسخ حامد الجبوری مثبت بود.

اولین زن اسیر

بیستم مهرماه سال 1359، ساعت نه صبح، در هنگامه آتش و خون، از میان رگبار گلوله‌ها و انفجار خمپاره‌ها، یک آمبولانس وارد خط مقدم، جبهه خرمشهر، شد تا به یاری رزمندگان مجروحی که در عرصه کارزار دفاع مقدس بر خاک و خون افتاده بودند، بروند. دختر پرستاری که سرنشین آمبولانس بود، همراه با چند رزمنده جوان، خود را در محاصره سربازان عراقی دید، ساعتی بعد به اسارت درآمد. او که فارغ التحصیل رشته مامایی بود، آن روز، اولین زن مسلمان ایرانی بود که اسیر عراقی‌ها شد.
بعد از هشت سال دفاع مقدس و گذشت سال‌ها، او امروز عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران است.
فاطمه ناهیدی، بعد از پیروزی انقلاب، نخست در اکیپ درمانی جهاد سازندگی و سپس در کمیته امداد امام خمینی فعالیت داشت که به مناطق محروم می‌رفت.
با آغاز جنگ به جبهه روی آورد و با دریافت حکم مأموریت از سپاه پاسداران، در کرمانشاه، رهسپار خرمشهر شد. خانم ناهیدی پیرامون رویداد اسارت خود می‌گوید:
شب نوزده مهرماه 1359، با شهید صادقی (معاونت درمانی استان هرمزگان) قرار گذاشتیم، دو گروه شویم و به نوبت، هر گروه 24 ساعت، به زخمیان خط مقدم جبهه خرمشهر برسیم. روز بیستم مهرماه، نوبت من بود. عراقی‌ها به شدت، تمام جبهه‌ها را می‌کوبیدند. یک آمبولانس برداشتیم و راهی خط مقدم شدیم.
هیچ کدام به منطقه آشنا نبودیم و نمی‌دانستیم که تمام شهدا و مجروحان به دست عراقی‌ها افتاده‌اند. در ساعت 9 صبح بیستم مهرماه بود که من همراه چهار سرباز دیگر در خط مقدم، اسیر عراقی‌ها شدیم. اولین زن اسیر دست عراقی‌ها بودم. همه عراقی‌ها برای این پیروزی با هلهله و شادی تیرهای هوایی شلیک می‌کردند. عراقی‌ها تصور می‌کردند، یک مهره مهم از ارتش ایران را دستگیر کرده‌اند.
بازجویی‌های مداوم، چه در پشت خط مقدم و چه در پادگان «تنومه»، ادامه داشت. بعد از چند روز، سه خواهر دیگر را نیز در جاده‌های آبادان ـ ماهشهر اسیر کردند.
چند شب قبل از این که به بغداد منتقل شویم، برای بازجویی به سازمان امنیت عراق اعزام شدم. هر چهار نفر ما را در سلول سرخ سازمان امنیت و زندان «الرشید» بغداد زندانی کردند.
در اردوگاه سر همه ما را تراشیده بودند، فشار و شکنجه بر چهره اسرا دیده می‌شد. دورانی که در آن اردوگاه داشتیم، سراسر تجربه بود و آزمایش.
خانم فاطمه ناهیدی امروز مادر سه فرزند دختر است.

اوّلین دوره آموزش دفاعی خواهران طلبه

اولین دوره آموزش دفاعی جمعی از خواهران طلبه جامعة‌الزهراء قم (مردادماه 1365)، با حضور رئیس دیوان عالی کشور، آیت الله موسوی اردبیلی، به پایان رسید. در این مراسم، گزارشی از پیشرفت دفاعی بانوان کشور ارائه گردید که براساس آن، طی چهار ماه گذشته، 10 هزار تن از خواهران آمادگی خود را برای گذراندن دوره آموزشی اعلام کرده‌اند. در این دوره بانوان فنون اسلحه‌شناسی، تاکتیک، تخریب، پدافند شیمیایی، امداد و کمک‌های اولیه را آموزش دیدند.

اوّلین حمله چریکی

بعد از حمله ناجوانمرادنه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آن‌ها به شهرها، روستاها و مردم بی دفاع، شهید چمران نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان به همراه آیت الله خامنه‌ای، نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، به اهواز رفت. از آنجایی که او همیشه خود را در گرداب خطر می‌افکند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست به کار شد و در آن شب، اولین حمله چریکی را علیه تانک‌های دشمن که تا چند کیلومتری شهر در حال سقوط اهواز پیشروی کرده بودند، آغاز کرد.

اولین استفاده از سلاح شیمیایی توسط دشمن بعثی

به کارگیری سلاح شیمیایی برای اولین بار در عملیات خیبر توسط دشمن صورت گرفت عراق به دلیل نگرانی از نتایج عملیات برای نخستین بار نوعی از سلاحهای شیمیایی محصول کارخانه سامره به نام گاز خردل را با استفاده از هلی‌کوپترهای ساخت شوروی و فرانسه،‌ به کار گرفت .
پیش از این عراق در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران به صورت محدود از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده بود، شورای امنیت سازمان ملل در واکنش به این اقدام در دهم فروردین ماه سال 1363 با صدور بیانیه‌ای استفاده از گازهای سمی را محکوم کرد. اما عراق بی‌توجه به بیانیه سازمان ملل در عملیات بدر در طول پنج روز از تاریخ 22/12/1363 تا 27/12/1363 بیش از سی مورد انواع سلاح شیمیایی را مورد استفاده قرار داد.
منابع :
کتاب اولین‌های دفاع مقدس
مجله یاس - شهریور 1384، شماره 30
سایت صبح
سایت حوزه نت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۱
احمد جانقربانی




وقتی که شهید همت به عنوان فرمانده سپاه پاوه منسوب شدند. ما تصور می‌کردیم یک آدم فرهنگی مثل او نمی‌تواند فرمانده مناسبی در امور جنگی باشد. اما خیلی نگذشت که متوجه شدیم ایشان استعداد بی نظیری در امور جنگی دارند.

فرمانده فرهنگی

31 شهریور 1359 برای بسیاری از سبزجامگان سپاه و رزم پوشان ارتش و بسیج روز از فراموش نشدی است. سردار شهید همت که در قلب حادثه یعنی کردستان مظلوم بود. از همان ابتدایی جنگ به استقبال خطر رفت تا جان ملتش را آسایشی همراه با عزت ببخشد. (نوسود) هنوز هم که هنوز است، رشادت‌ها و دلاوری‌های او را در کنار حاج احمد متوسلیان و شهید کاظمی به یاد می‌آورد و آزادیش را مرهون این دلاوری‌ها می‌داند.

عزیمت به کردستان و پذیرفتن مسئولیت روابط عمومی سپاه پاوه در آن شرایط نابسامان کردستان تنها گوشه‌ای از فعالیت‌های شهید همت در دوران هشت سال دفاع مقدس است. آشنایی با شهید «ناصر کاظمی» و انجام فعالیت‌هایی فرهنگی آموزشی عامیانه برای مقابله با شورش‌های کردستان و تلاش برای ایجاد وحدت و همبستگی ملی از جمله فعالیت مهم سردار همت در آغاز جنگ تحمیلی بود.

نتیجه فعالیت‌های شهید همت در کردستان این بود که تیپ محمد رسول الله که در دو کوهه اندیمشک مستقر شده بود. خیلی زود توانست به نیروهای مردمی مهارت‌های جنگی را آموزش دهد. تا با آمادگی کامل پیش از شروع عملیات فتح‌المبین به چند تیپ دیگر بپیوندد و اولین لشکر سپاه را تشکیل بدهد.

سردار و سرتیپ پاسدار فتح الله جعفری در این باره می‌گوید: «سردار و سر لشکر شهید حاج محمد ابراهیم همت یکی از فرماندهان بسیار ارزشمند دفاع مقدس بود. هرچند عمر این شهید بزرگوار خیلی کوتاه بود و در سال 62 به شهادت رسیدند. اما عملیات خیبر در همین عمر کوتاهش منشأ خیر و برکت بودند که هنوز آثار آن در بین ما باقی مانده است.»

شهید همت نه تنها با مردم بلکه با نیروهای زیر دستش هم خیلی با محبت صحبت می‌کرد. اما قاطع و محکم بودند

سردار و سرتیپ پاسدار «اسماعیل احمدی مقدم» از اولین باری می‌گوید که با شهید همت ملاقات کرده است: «آن روزها شهید همت در پاوه فعالیت می‌کردند و من هم در جوان رود بودم. اما هنوز با این شهید بزرگوار ملاقات نکرده بودم. اولین باری که با شهید همت دیدار کردم را خوب به یاد دارم. در پاوه بود که شهید همت از فعالیت‌های خود در رابطه با سازماندهی مردم صحبت کردند و من از نزدیک شاهد ارتباطات شهید همت بودم. وی بسیار روابط صمیمی با مردم داشتند. کارهای فرهنگی بسیار عمیقی انجام می‌دادند. اما بعدها وقتی که به عنوان فرمانده سپاه پاوه منسوب شدند. ما تصور می‌کردیم یک آدم فرهنگی مثل شهید همت نمی‌تواند فرمانده مناسبی در امور جنگی باشد. اما خیلی نگذشت که متوجه شدیم ایشان استعداد بی نظیری در امور جنگی دارند. در مورد شهید همت باید بگویم که وی بسیار فهیم، با تقوا بودند و همچنین شناخت کافی از مردم و روحیات آن‌ها داشتند.»

فرمانده فرهنگی

سردار و سرتیپ پاسدار عبدالله محمود زاده نیز با اشاره به رشادت‌ها و شهادت طلبی شهید همت در جبهه غرب می‌گوید: «شهید همت در عملیات محمد رسول الله در منطقه غرب فرماندهی سپاه پاوه نیز حضور داشتند. سردار بزرگوار شهید همت در این عملیات در کنار فرماندهان بزرگی چون شهید باقری، حاج احمد متوسلیان با بی باکی و رشادت بسیار شهرت یافت و درخشید.»

سردار و سرتیپ پاسدار مصطفی یزدی نیز در جبهه غرب در کنار شهید همت بوده وی در این باره می‌گوید: «خوب به یاد دارم که در دل آن سرما و در برف و بوران جبهه‌های غرب، شهید همت با چه سختی کار اداره جنگ را عهده دار بودند. با اندام لاغری که به خاطر فشار عملیات‌ها برایش باقی مانده بود. با جدیت کارها را دنبال می‌کرد. در مجموع عملیات‌های که ما در شمال غرب اجرایی کردیم. مثل عملیات والفجر شهید همت با جدیت ارتفاعات کانی مانگام» را دنبال می‌کرد. وی عملیات را در مراحل مختلف هدایت می‌کرد. آن روزها شهید همت چقدر برای حل مشکلات منطقه تحمل می‌کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۲۰:۲۴
احمد جانقربانی


پسندیدم

«حاج محمد پورهنگ» 31 شهریور پس از بازگشت از سوریه در بیمارستان بقیه الله (عج)، شهید و 8 مهرماه به خاک سپرده شده است. دیدار ما با خانواده حاج محمد، فرصتی است که هر یک از آن ها خاطراتی را که این روزها بارها و بارها در تنهایی شان مرور کرده اند، تعریف کنند.

بخش فرهنگ پایداری تبیان
حاج محمد پورهنگ

هر بار که ریحانه و فاطمه کوچک به طرف قاب ژس «باباجی» می روند و باذوق و شوقی کودکانه روی او را می بوسند، سکوت سنگین اتاق شکسته می شود: «ریحانه بیا، آفرین، باباجی را بوسیدی؟... بیا بغلم... فاطمه جان بیا بغل... بیا...»

 ولی نازدانه های باباجی از صورت خندان او دل نمی کنند و باز سراغ قاب ژس می روند: «پس چرا باباجی دست های بزرگش را باز نمی کند تا ما را توی هوا بقاپد و روی زانویش بنشاند؟ چرا...؟» گریه های پرصدای ریحانه و فاطمه، تنها صدایی است که گاه و بیگاه لابه لای سکوت جمع می پیچد، همه هستند، زینب خانم، حاج محمود، حاج عزیزالله، عمه و دایی، مادر زینب خانم، زن عموی دوقلوها، اما همه غرق فکر و خیال اند.
هنوز هیچ کسی باور نکرده برای مجلس ختم حاج محمد دورهم جمع شده اند. چقدر سخت است از آن ها درباره حاج محمد بپرسیم. هیچ کدام گریه نمی کنند. ولی این بغض و صبوری از هزار خروار اشک بیشتر سوز دارد.


دل تنگی دخترانه

همه در منزل حاج عزیزالله جمع شده اند. این روزها منزل بابابزرگ تنها جایی است که دوقلوها را کمی آرام می کند. ریحانه و فاطمه کوچک هنوز زبان باز نکرده اند ولی انگار از روزهایی که باباجی به سوریه می رفت و آن ها کنار مادر و بابابزرگ به انتظارش می نشستند، بی قرارتر شده اند. چند ماه آخر که باباجی، آن ها و زینب خانم را با خود به سوریه برد، به بوی آغوش بابا حسابی عادت کردند. هر بار که دوقلوها بهانه گیری می کنند، بابابزرگ و عمو و دایی می خواهند با نازکشی و قربان صدقه رفتن آرامشان کنند، اما انگار کوچولوهای شیرین و بازیگوش بو برده اند که این جدایی با همیشه فرق می کند و تنها وقتی گریه آن ها قطع می شود که دست های کوچکشان را به ضرب و با شادی روی قاب ژس صورت خندان باباجی می کشند. برای حاج محمود باعث تعجب بود که در مجلس ختم برادرش کسانی خدمت می کردند که تا چند سال پیش از خلاف کاران مشهور شهر بودند. حاج محمود که با صبوری مردانه، داغ برادر کوچکش را تحمل می کند می گوید: «راستش من در مجلس ختم اول اعتراض کردم، ولی چیزهایی از توبه و تغییر روش این افراد شنیدم که پشیمان شدم.»

رفاقت های برادرانه

اما حاج عزیزالله این افراد را در کنار دامادش بسیار دیده است. او حاجی را از سال هایی می شناسد که هنوز زینب خانم را از او خواستگاری نکرده بود: «حاج محمد دوست صمیمی پسرهایم بود. همان زمان هم باآنکه خودش یک روحانی مورداحترام بود، با افراد نااهل دوستی می کرد. گاهی به او اعتراض می کردم و می گفتم حاج محمد این آدم های شر و ناباب را چرا دور خودت جمع کرده ای؟ می خندید و می گفت هنر روحانی به همین است که زبان چنین آدم هایی را بفهمد و به اصلاح آن ها کمک کند. با هرکدام یک جور رفاقت می کرد، توی دوستی هم سنگ تمام می گذاشت. آن قدر به آن ها نزدیک می شد و برادرانه به آن ها محبت می کرد که مجذوبش می شدند و نمی توانستند از او دل بکنند. کم کم و در دوستی با او پایشان به مسجد و هیئت باز می شد و فرسنگ ها از رفتار و شخصیت گذشته خود فاصله می گرفتند.»
رفاقت های خاص حاج محمد به توابین شهر محدود نبوده و شمار کسانی که مشکلات و گرفتاری هایشان آن ها را به حاجی پیوند زده، کم نیست. حاج محمود تعریف می کند: «توی مجلس افرادی که هیچ کسی آن ها را نمی شناخت، طوری گریه می کردند که انگار عزیزترین آدم زندگی شان را ازدست داده اند. یکی می گفت خرج دوا و دکترم را داده، یکی می گفت هرماه همین که حقوق می گرفت، با دست پر سراغ ما می آمد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۲۰:۱۰
احمد جانقربانی
موضوع : دیدگاه ها / دانش بنیان
زمانی که آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد در قرن هجدهم به نقش سازنده تخصص در تولید و اقتصاد اشاره کرد و خلق و بکارگیری دانش را عاملی در افزایش کارایی ساختار اقتصاد بیان کرد، ریشه های اقتصاد دانش بنیان در حال شکل گیری بود.
پس از وی نیز دانشمندان زیادی به نقش نوآوری در اقتصاد توجه خاصی داشتند تا جایی که امروزه نقش علم و دانش و نوآوری در خلق اقتصادهیا قدرتمند بسیار پررنگتر از سایر عوامل تولید است.
اقتصاد دانش بنیان در ابتدا توسط مجمع کشورهای توسعه یافته (OECD) مطرح شد و در آن نقش علم و فناوری در اقتصاد بسیار حایز اهمیت بیان شد. همچنین کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در اقتصاد به منزله محرک تلقی شده و مشخص گردید بسترهای فناوری اطلاعات و ارتباطات با از میان برداشتن موانع دسترسی به دانش زمینه های اقتصاد دانش بنیان را فراهم می نماید.

تعریف اقتصاد دانش بنیان
علی رغم تعاریف متعدد در مجامع اقتصادی یک تعریف عمده از اقتصاد دانش بنیان وجود دارد. اقتصاد دانش بنیان اقتصادی است که کاربرد دانش و اطلاعات در آن اهمیت بالایی داشته و تولید و توزیع، مبتنی بر آن شکل گرفته و سرمایه گذاری در صنایع با محوریت دانش مورد توجه خاصی قرار گرفته است. سرمایه گذاری در دانش نیز عبارت است از مجموع هزینه های انجام شده در واحدهای تحقیق و توسعه و هر هزینه ای که بابت فعالیت های ارتقای دانش انجام گیرد.
با این تعریف، صنایع داشن بنیان نیز صنایعی هستند که در آنها سطح بالایی سرمایه گذاری در نوآوری و ابداعات جدید صورت گرفته است. اما آنچه مبرهن است، اقتصاد دانش بنیان اقتصادی نیست که در آن صرفا از فناوری های سطح بالا استفاده شود، بلکه اقتصادی که در آن، تمامی کسب و کارها و صنایع به فراخور نیاز خود، از توزیع  و کاربرد دانش در پیشبرد اهداف خود بهره می برند.
ویژگی های اقتصاد دانش بنیان
اما شکوفایی و رشد اقتصاد دانش بنیان در صورتی می تواند محقق شود که چارچوب های اقتصادی و اجتماعی-سیاسی و قانونی در یک کشور دارای بسترهای لازم جهت تحقق شاخص های مورد نیاز اقتصاد دانش بنیان باشد. محیط باز برای تجارت و سرمایه گذاری، انگیزه های نوآوری و تحقق فناوری از جمله این پارامترهاست.
 
ویژگی های تحقق اقتصاد دانش بنیان چیست؟
ایجاد و بکارگیری ایده های نو
مشوق های ایجاد نوآوری، سهولت ورود ایده ها از خارج از کشور، فعال شدن واحدهای تحقیق و توسعه و ایجاد بستر قانونی جهت حمایت از ایده های نو و شناخت حقوق مالکیت فکری و معنوی از مهمترین ارکان ایجاد فضای پویای نوآوری است.
محیط مناسب و رقابتی برای فعالیت اقتصادی
اقتصاد دانش بنیان متضمن فضایی است که بموجب آن محصولات و کالاهای جدید آزادانه وارد بازار شوند. همچنین نظام اخذ مالیات نیز می بایست در راستای حمایت از شرکت های دانش بنیان باشد. تشویق و رشد سرمایه گذاری در شرکت های دانش بنیان نیز از دیگر پارامترهای ایجاد محیط مناسب اقتصادی است.
جهت گیری متعادل بین المللی
انزوای اقتصادی و تاکید محض بر، خودکفایی شاید تا حدودی بتواند در رشد اقتصادی یک کشور موثر باشد، اما آنطور که تجربه کشورهای پیش رو در اقتصاد دانش بنیان، مانند ژاپن، کره و سنگاپور و … نشان می دهد، این رویکرد در روابط بین المللی در راستای توسعه تحقق اقتصاد دانش بنیان خواهد بود. برونگرایی هر کشور با هدف بهره مندی از مزیت های رقابتی خود در سطح روابط بین الملل، رشد سرعت نقل و انتقال دانش و فناوری و نیز مراودات اقتصادی در حوزه های فناوری های تجاری شده، بی شک از جمله پارامترهای اساسی در ایجاد فضای مثبت بین المللی در رشد اقتصاد دانش بنیان است.
سرمایه گذاری در طرح و ها و شرکت های دانش بنیان
در ساختار اقتصاد دانش بنیان بخش قابل توجهی از سرمایه گذاری ها می بایست به بخش های فناورانه و ایجاد زیرساخت های آن سوق یابد. سرمایه گذاری در این زمینه لزوم صرف نظر از مصارف و هزینه کردهای جاری را می طلبد و می بایست دولت و بخش خصوصی در صورت محدودیت منابع از هزینه های جاری خود کاسته و در طرح ها و شرکت های دانش بنیان سرمایه گذاری نمایند.
آموزش و یادگیری
سرعت بالای رشد و تکامل دانش بشر باعث شده است تا نه تنها اطلاعات و ابزارهای علمی روزبه روز تغییر نماید بلکه، گاها قوانین و فرضیات علمی و نیز تغییر می یابند، از این رو افراد هر جامعه نیز می بایست متناسب با سرعت تغییرات و تکامل علمی، سطح علمی خود را بالا ببرند تا در ایجاد زیرساخت های اقتصاد دانش بنیان نقش پررنگتری ایفا کنند.
وجود زیرساختهای ICT
امروزه ارتباطات به عنوان عامل اصلی اشاعه و توسعه علم و دانش نقش پررنگتری را در توسعه ایفا می کند. از اینرو یکی از ملزومات توسعه اقتصاد دانش بنیان دسترسی آسان و کم هزینه آن جامعه به ابزارهای ICT است، تا در انتقال و آموزش دانش و فناوری با سرعت بالایی عمل کند. هرچه زیرساختهای ICT قوی تر باشد به همان میزان مرزهای اشاعه علم و فناوری در هم شکسته و دسترسی به انواع دانش ها در جامعه فراهم می گردد.
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۵ ، ۲۱:۱۲
احمد جانقربانی


جوان و ارزش جوان
جوان و ارزش جوان


 

نویسنده: غلامعلی دانش
منبع : اختصاصی راسخون



 
چکیده
در هر جامعه جوان ونسل جوان گنچینه های سرشار آن ها است و لازم به حفظ و حراست است و بزرگان و مدیران جوامع بشری باید در مورد آنها برنامه ریزی داشته باشند و الا ضربه های جبران ناپذیری به پیکر جامعه وارد خواهد شد.
اگر جوانی در بین جمعی ضربه خورد و آن جمع قدرت دفاع نداشته باشد در واقع آنها محکوم به نابودی و شکستند برای جلوگیری از این ضربه ها و شکست ها آیات و روایات رهنمایی های حکیمانه ای دارد و بر ما لازم است طبق آنها عمل نموده و الگو و سرمشق قرار دهیم.
کیلد واژگان:
جوان، جامعه، رابطه ی جوان و جامعه ، و اهمیت جوان.
مقدمه:
هدایت و تربیت نسل جوان به لحاظ اهمیتی که دارد امروزه بیشتر از گذشته مورد توجه دانشمندان و دل سوزان جوامع مختلف قرار گرفته است.
جوان دارای خصوصیات عاطفی ، اجتماعی و جسمانی است.
حساسیت و تنوع خصلت های رفتاری، هیجان درونی ... شمه ای از ویژگی های اوست.
با توجه به این ویژگی ها و خصوصیات نوجوانان و جوانان، باید طوری با آنها برخورد شود و رابطه برقرار گردد که مایه ی جذب و دل گرمی آنهاشود نه اینکه باعث تنفر و دل سردی آنها گردد. ما در این نوشتار بر آنیم با استفاده از آیات و روایات به شناخت ویژگیهای جوان و نوع رفتار با آن بپردازیم.

جوان و ارزش
 

در حیقیت جامعه مرکب است از زن ومرد و پیر و جوان ولی در هر جامعه ای که نسل جوان گنجینه های سرشاری هستند که حفظ و مراقبت لازم دارد و الا این سرمایه ی ارزشمند از بین خواد رفت وراه انحراف و هلاکت در پیش می گیرد لذا برای مدیران و مدبران اجتماع لازم است برای حفظ و حراست نسل جوان سرمایه گذاری کند واین گروه فعال و پرشور را با رفتار حکیمانه و تکریم شخصیت و احترام به نیازهای آنها، دل آنها را گرفته؛ به اهداف مطلوب هدایت نمایند.
و جامعه ی آینده را از نظر سلامتی و حفظ ارزش ها بیمه نمایند.

جوان و توقع او
 

با فرا رسیدن فصل جوانی و رسیدن به مرحله ی بلوغ شور احترام و تمنای تکریم در نهاد جوان جوانه می زند و بیدار می شود این تمنا و تمایل یکی از پدیه های طبیعی است که در نهاد جوان گذاشته شده نه اینکه یک پدیده ای ساختگی و عادت اجتماعی باشد این پدیده ای طبیعی مناظر تازه ای در چشم انداز جوان بوجود می آورد این تمایل و این پدیده جوان ونوجوان را به عرصه پهناور اجتماع می کشد و جوان را برای عضویت در جامعه آماده می سازد. این تمایل و پدیده ای طبیعی اگر از افراط و تفریط کنترل شود و در مسیر صحیح ادامه سیر دهد جوان می تواند خود را بآسانی به جامعه تطبیق دهد و عضو جامعه قرار گیرد. جوان و نوجوان تنها به این قناعت ندراد که او را بزرگ بشمارند بلکه می خواهد در تمام شئون زندگی مثل بزرگسالان باشد. او می خواهد از محیط خانواده قدم فراتر بگذارد و در متن اجتماع وارد شود و در شادمانی جامعه شادمان ودر گرفتاری جامعه گرفتار و غمگین باشد.
پیامبر عظیم الشأن با یک جمله بسیار کوتاه وضع روانی فرزندان آدم را بیان می کند:
و قال النبی صلی الله علیه و آله: الولد سید سبع سنین و عبد سیبع سنین و وزیر سبع سنین» (1)
ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: فرزند آدمی در هفت سال اول زندگی آقا و سید است و در هفتسال دوم فرمان بردار و عبد است و در هفت سال سوم وزیر خانواده و مشاور پدر و مادر است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در این بیان کوتاه علاوه بر اینکه دوران زندگی فرزندان را به سه بخش تقسیم نموده وظیفه ی پدران و مادران را نسبت به آنها بیان داشته است و جوان را به عنوان وزیر ومشاور پدر و مادر معرفی می کند و پدر و مادر نیز باید این مقام را برای فرزند جوان بپذیرند.
دوره ی جوانی دوره ی تحولات و دگرگونی های سریع در زندگی فرزندان آدم است ودر مدت کوتاهی جسم و جان بشر هر دو تغییر می کند شخصیت جدید و ارزش معنوی جوان را پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله با کلمه ی وزیر بیان داشته است.
یعنی پیامبر می فرماید: جوان هم کار فکر و هم کار تدبیر و مصلحت اندیشی پدر و مادر است.
لذا پدر و مادر موظف است با نوجوانان شور و مشاوره داشته باشد و شخصیت او را به رسمیت بشناسد و او را مورد احترام و تکریم قرار بدهند.

« وزیر»
 

رسول اکرم در این عبارت کوتاه خانواده را به عنوان یک کشور فرض نموده و پدر و مادر را هیئت حاکمه آن می داند و می فرماید وقتی که بچه ها به دوره ی بلوغ و جوانی رسید آنها وزیران خانواده ها است باید قسمت از مسئولیت های خانوادگی که به دوش پدران و مادران قرار دارند بدوش بگیرند و با پدران و مادران هم کاری به پایه ی وزیر و مشاور داشته باشند و در نشست های خانوادگی اظهار نظر کند و افکارش مورد توجه پدر و مادر که هیئت حاکمه ی خانواده است قرار گیرد.
حضرت امام صادق علیه السلام در این باره نیز جمله زیبا دارد و می فرماید:
« قال الصادق علیه السلام: دع ابنک سیع سنین و یودب سیع سنین و الزمه نفسک سیع سنین» (2)
ترجمه: « امام صادق علیه السلام فرموده است: هفت سال فرزند خود را آزاد بگذار بازی کند و هفت سال دیگر با روش های مفید تربیتی او را تربیت کن و در هفت سال سوم ملازم و رفقش باش.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۲۰:۳۲
احمد جانقربانی