فرمانده فراموش‌شده

‌می‌گویند صدام برای سر تیمسار ضرغامی جایزه تعیین کرده بود. او با وجود آنکه در خرمشهر چندین بار مجروح شد، اما از جبهه خارج نشد. ترکش‌های گلوله‌های دشمن تا آخر عمر بر تن او وجود داشت. اگر حضور او و نیروهایش نبود، معلوم نبود وضعیت جنگ چگونه پیش می‌رفت

 
 تیمسار داریوش ضرغامی
خرمشهر سرزمین گمنام‌هاست. فرقی نمی‌کند فرمانده باشد یا سرباز، نظامی باشد یا غیرنظامی، در هر مقام و جایگاهی خرمشهر برای هر قشری میعادگاه دل‌های عاشق است. قلب‌هایی که برای ایران باصلابت می‌تپد. نخستین روز‌های جنگ این را به خوبی ثابت کرد. دشمن خوش‌خیال متجاوز رؤیای اشغال سریع خرمشهر را داشت و در یک بزنگاه تاریخی هر کس با هر توانی از هر نقطه کشور خودش را به این شهر بندری رساند تا دست دشمن را از خاکمان کوتاه کند. در آن روز‌های سخت، تکاوران نیروی دریایی پیشتاز مقاومت بودند. با تمام وجود آمدند و مقاومت کردند و از بی‌مهری روزگار در لابه‌لای صفحات تاریخ گم شدند تا ما امروز کمتر تکاوران قهرمان اوایل جنگ را بشناسیم.

از همان اولین روز جنگ، ارتش بعثی بر خاک ایران تاخت تا در عرض چند روز جنوبش را مال خود کند. در تحلیل آن‌ها نیرو‌های نظامی ایرانی ضعیف و مقاومت مردمی شکننده بود. در معادلات‌شان روی کاغذ همه چیز ساده و راحت به نظر می‌رسید؛ یک حمله برق‌آسا با تمام قوا بر نیرو‌های نظامی بدون انسجام ایران خیلی زود کار را یکسره می‌کرد، اما آن‌ها در معادلات‌شان لحاظ نکردند جنگ فقط به ابزارآلات و تسلیحات نیست. جنگ فقط به نقشه‌های کلاسیک روی کالک‌های عملیاتی نیست بلکه جایی دیگر سرنوشت جنگ‌ها رقم می‌خورد. آن‌ها حساب غیرت و مردانگی و ایثار مردان ایرانی را نکرده بودند. قطعاً تا آن زمان نمی‌فهمیدند که مگر می‌شود با غیرت هم جنگید و رزمندگان ثابت کردند که با غیرت و مردانگی هر کاری می‌توان کرد.

عراق در آخرین روز شهریور ۱۳۵۹ حملاتش را به خاک ایران آغاز کرد و مردم را در شوک و بهت فروبرد. مردم خرمشهر که بیشتر از شهر‌های دیگر زیر آماج بمباران هواپیما‌های بعثی قرار داشتند، صدای پوتین‌های سربازان عراقی را می‌شنیدند که هر لحظه نزدیک‌تر می‌شدند. آن‌ها از زمین و آسمان یورش آورده بودند و به کسی رحم نمی‌کردند. وحشت و ترس در شهر پخش شد و مردم هر چه داشتند، گذاشتند، جانشان را برداشتند و شروع به ترک شهر کردند.

این مردم تنها، به یک ناجی نیاز داشتند. کسی که قاصد خبر‌های خوش باشد. ناگهان ناخدا داریوش ضرغامی به همراه ۲۷۰ تفنگدار در مهر ۱۳۵۹ وارد آبادان شد. خبرش در میانه آن همه ترس و هراس برای مردم مسرت‌بخش بود و مایه قوت قلب‌شان. هیبت تکاوران وحشت را به دل دشمن انداخت. آن‌ها انتظار مواجهه با چنین نیرو‌های ورزیده و آماده‌ای را نداشتند.

ناخدا هوشنگ صمدی که در کنار تیمسار ضرغامی نقش مهمی در دفاع از خرمشهر داشت، درباره تأثیر تکاوران نیروی دریایی در آن روز‌های سخت می‌گوید: «تکاوران محور اصلی مدافعان خرمشهر بودند. پشتیبانان صدام یعنی ابرقدرت‌های شرق و غرب و حاشیه خلیج فارس برای او طرحی تهیه کرده بودند که او بتواند خرمشهر را یک‌روزه تصرف کند، اما ۳۴ روز پشت دیوار‌های خرمشهر ایستاد. در این ۳۴ روز تکاوران برای تمام ارتش عراق خطرناک احساس می‌شدند. آن‌ها از سایه خود در خرمشهر می‌ترسیدند. اگر اسمی از تکاور می‌آمد تن‌شان می‌لرزید. به این ترتیب صدام برای سر فرماندهان جایزه تعیین کرد. این برای همیشه در دل تاریخ خواهد ماند که دلاوران نیروی دریایی، فرماندهانی، چون داریوش ضرغامی داشتند و کاری کردند که دشمن در پشت دیوار‌های خرمشهر با دادن تلفات بسیار سنگین ۳۴ روز معطل شود. وقتی هم خرمشهر را تصرف کرد هیچ‌گاه نتوانست پایش را به خرمشهر شرقی باز کند.» می‌گویند صدام برای سر تیمسار ضرغامی جایزه تعیین کرده بود. او با وجود آنکه در خرمشهر چندین بار مجروح شد، اما از جبهه خارج نشد. ترکش‌های گلوله‌های دشمن تا آخر عمر بر تن او وجود داشت. تیمسار ضرغامی نقشی مهم در آن روز‌ها داشت و اگر حضور او و نیروهایش نبود، معلوم نبود وضعیت جنگ چگونه پیش می‌رفت.

تیمسار ضرغامی این روز‌های آخر خسته از نامهربانی‌ها بود و چندی پیش در جمع دوستان دیرینش جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و از میان‌مان رفت. او از بی‌وفایی مردم زمانه گله داشت. ناراحت و غمگین زیر پل خرمشهر این جملات را به همرزمان قدیمش گفت و اندکی بعد دار فانی را وداع گفت؛ «انتظار مهمان‌نوازی نداریم، اما انتظار داریم به سراغ‌مان بیایید، احوال‌مان را بپرسید یا درب اتاق‌تان باز باشد ما به دیدنتان بیاییم. ما فراموش‌شدگان عرصه دفاع هستیم...»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۰۱
احمد جانقربانی

مادران بسیاری در این مرز و بوم جوانان رشیدشان را تقدیم اسلام کرده اند اما سهم مادران شهدای گمنام پس از جنگ از شهید مفقودالاثر «ابراهیم هادی» می‌شوند؛ شهیدی که برای بچه‌های جنوب شرق تهران و کسانی که اهل دل هستند، خیلی عزیز است البته این شهید برای جوان‌هایی که کتاب «سلام بر ابراهیم» را خواندند، حال 

پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است؛ او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.

 
ابراهیم دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم‌خان گذراند. او در سال ۵۵ توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال‌های پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد؛ حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر مرحوم علامه «محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود.
این شهید مفقود، در دوران پیروزی انقلاب شجاعت‌های بسیاری از خود نشان داد؛ همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد.

یکی از کارهای ابراهیم انتقال مجروحان و شهدا از منطقه به عقب جبهه بود. گاهی اوقات پیکرهای مطهر شهدا در ارتفاعات بازی‌دراز بر شانه‌های ابراهیم می‌نشست تا به دست خانواده‌هایشان برسد.

**خاطراتی از ابراهیم؛

*عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذ شته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد.ابراهیم سریع از پنجره طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرشان را برداشته و در حال فرار است.

ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد.تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کرد.

کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده.

ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزاران صحبت کرد و یه شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد.مقداری هم پول از خودش به آن شخص داد و شب هم شام خورد و استراحت کردند.صبح فردا خیلی از بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند. ابراهیم هم جواب داده بود:مطمئن باشید اون آقا این برخورد را فراموش نمی کند و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کار سازه.

* عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم.آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد ومرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم گفتم:ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد.

من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم.احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است.با دقت بیشتری نگاه کردم.کاملاً مشخص بود،سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند وزخمی وخسته به سمت ما می آمدند .معلوم بود از کانال می آیند.فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم.به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. پرسیدم:از کجا می آیید.

حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها خواست . سریع قمقمه رو به او دادم.دیگر دیگری هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزید. وسومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند:از بچه های کمیل هستند.

با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد.

هول شده بودم.دوباره وبا تعجب پرسیدم:این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟ باهمان بی رمقی اش جواب داد زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود.

عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد. یکی از اون سه نفرپرید توی حرفش و گفت:همه شهدا رو ته کانال هم می چید .آذوقه وآب رو پخش می کرد،به مجروح ها می رسید.اصلاً این پسر خستگی نداشت.

گفتم :مگر فرمانده ها ومعاون های دوتاگردان شهید نشدن ، پس از کی داری حرف می زنید؟

گفت:یه جوونی بود که نمی شناختیمش ، موهایش این جوری بود ... ، لباسش اون جوری و چفیه... . داشت روح از بدنم جدا می شد.سرم داغ شده بود.آب دهانم را قورت دادم.اینها همه مشخصه های ابراهیم بود.با نگرانی نشستم ودستانش را گرفتم وگفتم:آقا ابراهیم الان کجاست؟ گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود وبه ما گفت :تا می تونید سریع بلند بشیدو تا کانال رو زیر ورو نکردند فرار کنید. یکی ازاون سه نفر هم گفت:من دیدم که زدنش.با همون انفجار اول افتاد روی زمین.

این گفته ها آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده ، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود.

چند سال بعداز عملیات تفحص شهدا، محمود وند از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که دروسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود:

امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنارهم  قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س)

* سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم (شهید ابراهیم هادی)عقب موتور نشسته بود.

از خیابانی رد شدیم. ابراهیم یک دفعه گفت: امیر وایسا! من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم. چی شده؟! گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه بنده خدا!‌ من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم.

با ابراهیم داخل یک خانه رفتیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوان‌ها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهره‌ای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف ‌ها!

ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمی‌کنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت می‌کردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب می‌شناسد حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد.

وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما رو یه کم نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. خواهش می‌کنم این طوری حرف نزنید بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاء‌الله در جلسه هفتگی خدمت می‌رسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و به بیرون رفتیم.

بین راه گفتم: ابراهیم جون، تو هم به این بابا یه کم نصیحت می‌کردی. دیگه سرخ و زرد شدن نداره!‌ با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی می‌گی امیر جون، تو اصلاً این آقا رو شناختی!؟ گفتم: نه، راستی کی بود!؟

جواب داد: این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلی‌ها نمی‌دانند. ایشون حاج میرزا اسماعیل دولابی بودند. سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب طوبی محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده.

** جاوید الاثر؛

و سرانجام ابراهیم، در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حنظله در کانال‌های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید و این هم آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید «ابراهیم هادی» در کانال قتلگاه فکه گرفته شده توسط تلویزیون عراق، که در نشریه پلاک هشت منتشر شده است.
 
 
ابراهیم همیشه از خدا می‌خواست گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست.


** وصیت نامه شهید هادی؛

بسم رب الشهداء و الصدیقین

اگر چه خود را بیشتر از هر کس محتاج وصیت و پند و اندرز می‌دانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا می‌کنم قدرتی به بیان من عطا فرماید که بتوانم از زبان یک شهید‌، دست به قلم ببرم چرا که جملات من اگر لیاقی پیدا شد و مورد عفو رحمت الهی قرار گرفتم و توفیق و سعادت شهادت را پیدا کردم، به عنوان پرافتخارآفرین وصیای شهید خوانده می‌شود. 

خدایا تو را گواه می‌گیرم که در طول این مدت از شروع انقلاب تاکنون هر چه کردم برای رضای تو بوده و سعی داشتم همیشه خود را مورد آزمایش و آموزش در مقابل آزمایش‌ها قرار دهم. 
امیدوارم این جان ناقابل را در راه اسلام عزیز و پیروزی مستضعفین بر متکبرین بپذیری.

خدایا هر چند از شکستگی‌های متعدد استخوان‌هایم رنج می‌برم،‌ ولی اهمیتی نمی‌دادم؛ به خاطر این‌که من در این مدت چه نشانه‌هایی از لطف و رحمت تو نسبت به آن‌هایی که خالصانه و در این راه گام نهاده‌اند، دیده‌ام. 

خدایا،‌ ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمی‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستایش کنم ولی همین قدر می‌دانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو می‌شتابد و این را به خوبی در خود احساس کردم و می‌کنم. 

خدایا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه‌تکه‌ام کنند و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت. 

و به عنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می‌دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید. 

دیگر این که سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرک و ریا، حسادت و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آن‌چنان که خداوند، اسلام و امام می‌خواهند، انجام داده باشید این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود. 

والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته
ابراهیم هادی‌پور

روحش شاد و یادش گرامی

انتهای پیام/
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۰۱:۱۷
احمد جانقربانی

جلسات بزرگداشت شهدا، ادامه‌ی شهادت است

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت بازگشت و تشییع پیکر ۱۳۵ شهید دوران دفاع مقدس، گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره‌ی بزرگداشت یاد شهیدان را منتشر می‌کند.

* گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست
شهید، چیز عظیم و حقیقت شگفت‌آوری است. ما چون به مشاهده شهدا عادت کرده‌ایم و گذشتها و ایثارها و عظمتها و وصایا و راهی که آنها را به شهادت رساند، زیاد دیده‌ایم، عظمت این حقیقت نورانی و بهشتی برایمان مخفی میماند؛ مثل عظمت خورشید و آفتاب که از شدّت ظهور، برای کسانی که دائم در آفتابند، مخفی میماند.

در دوران گذشته، وقتی که یک نمونه از این نمونه‌های شهدای امروز ما، از تاریخ صدر اسلام انتخاب و معرفی میشد و شرح حال او بیان میگردید، تغییر واضح و شگفت‌آوری در دلها و جانها و حتی در همها و نیّتها به وجود میآورد. هر یک از این ستارگان درخشان، میتواند عالمی را روشن کند. بنابراین، حقیقت شهادت حقیقت عظیمی است.



اگر این حقیقت، به وسیله کسانی که امروز در قبال شهیدان مسؤولیت دارند، زنده بماند، حفظ و تقدیس گردد و بزرگ نگاه داشته شود، همیشه تاریخ آینده ما، از این ایثار بزرگی که آنان کردند، بهره خواهد برد. همچنان که تاریخ بشریّت، هنوز از خون به ناحق ریخته سرور شهیدان تاریخ، حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین علیه الصّلاة والسّلام بهره می‌برد؛ چون کسانی که وارث آن خون بودند، مدبّرانه‌ترین و شیواترین روشها را برای زنده نگهداشتن این خون به کار بردند.

گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم.
بیانات در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدا ۱۳۷۶/۰۲/۱۷



* نگذارید غبارهای فراموشی روی این خاطره‌های گرامی را بگیرد
یاد شهیدان نباید در جامعه‌ی ما از ذهنیتها خارج شود. شهیدان را باید زنده نگه داشت. یاد شهیدان را باید گرامی بدارید و زنده نگه دارید؛ در همه‌ی استانهای کشور این معنا وجود دارد. بیست و سه هزار شهید استان خراسان بزرگ - شامل سه استان کنونی - یکی از برجسته‌ترین و بزرگترین رقمهای افتخارآفرین است. نگذارید غبارهای فراموشی - که عمداً گاهی این غبارها را میخواهند بر روی این خاطره‌های گرامی بپاشند و قرار بدهند - روی این خاطره‌های گرامی را بگیرد؛ زنده نگه دارید. مسئولان هم بایستی این کار را بکنند؛ مسئولان بنیاد شهید هم موظفند؛ مسئولان دستگاههای دیگر دولتی و عمومی هم وظیفه دارند. خود خانواده‌ها هم در محیطهائی که شعاع نفوذ و سلطه‌ی آنهاست، این کار را انجام بدهند. از نام شهید و از افتخار به شهید هرگز غفلت نکنید. تبلیغات عنادآمیز دشمنان سعی کرده‌اند که ارزشهای شهید را بتدریج کم کنند و در مواردی به ضد ارزش تبدیل کنند! این در کشور ما اتفاق افتاد؛ این سعی انجام گرفت؛ البته خنثی شد. اما عده‌ای این قدر وقاحت ورزیدند که نام شهدا و اصل شهادت را زیر سئوال ببرند.

شما ببینید توطئه‌های دشمن تا کجا از لحاظ فرهنگی و سیاسی نفوذ میکند و چقدر من و شما باید هشیار باشیم که جلو این توطئه‌ها را بگیریم. معیار اسلامی، «شهید» را از زمره‌ی مردم معمولی بیرون میبَرد و در کنار اولیا و صدیقین قرار میدهد؛ آن یک نگاه والائی است که به عقل ما هم درست نمیگنجد. حتّی با نگاه‌های مادی معمولی، شهید آن کسی است که جان خود را برای نجات شرف و استقلال ملتش فدا کرده. هیچ وجدان و شرفی، هیچ دل بیدار و غیر بیماری میتواند این را انکار کند؟ در کشور ما، در ایران اسلامىِ ما در یک برهه‌ای از زمان سعی کردند این را انکار کنند. فرزندان شهدا به نام پدرانشان افتخار کنند. آنها کسانی بودند که نه در راه تهاجم به یک کشور بیگانه و به یک همسایه، در راه مقابله‌ی با تهاجم یک دشمن، در راه حفظ میهن، حفظ استقلال، حفظ شرف ملی ایستادگی کردند.



... یاد شهدا، افتخارات شهدا، عزت شهدا را همه باید نصب‌العین خودشان قرار بدهند؛ نگذارید فراموش بشود. شما غفلت کنید، نیروهای انقلاب غفلت کنند، نیروهای مؤمن غفلت کنند، نفوذیهای دشمن از آن طرف وارد میشوند و چیزی هم طلبگار میشوند. «فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحّة علی الخیر اولئک لم یؤمنوا فاحبط اللَّه اعمالهم»؛ وقتی که روز خطر است، در لانه‌ها خزیدند و نفسشان در نیامد. وقتی خطر برطرف شد؛ مردان خطرپذیر در مقابل خطر سینه سپر کردند و خطر را برطرف کردند، اینها از لانه‌هاشان بیرون می‌آیند؛ زبانهای دراز، زبانهای تیز، طلبگار هم میشوند! مگذارید دشمنان انقلاب، دشمنان امام، دشمنان خط جهاد، دشمنان خط ایمان باللَّه، طلبگار بشوند.
بیانات‌ در دیدار خانواده‌های شهدا و ایثارگران خراسان ۱۳۸۶/۰۲/۲

* روزبه‌روز باید نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه ما رواج پیدا کند
جلسات بزرگداشت، ادامه‌ی حرکت جهادی و ادامه‌ی شهادت است. اگر نام شهیدان ما تکرار نمیشد، تجلیل نمیشدند و احترام به آنها و خانواده‌های آنها در جامعه‌ی ما به‌صورت یک فرهنگ درنمی‌آمد - که خوشبختانه به‌صورت فرهنگ درآمده  - امروز بسیاری از این یادهای ارزشمند و گرانبها فراموش شده بود؛ این ارزشگذاری عظیمی که با حرکت شهادت در یک جامعه به‌وجود می‌آید، به فراموشی سپرده شده بود. نباید بگذارید این اتّفاق بعد از این هم بیفتد؛ روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. و اگر این شد، آن‌وقت مسئله‌ی شهادت که به معنای مجاهدت تمام‌عیار در راه خدا است، در جامعه ماندگار خواهد شد. و اگر این شد، برای این جامعه دیگر شکست وجود نخواهد داشت و شکست معنا نخواهد داشت؛ پیش خواهد رفت. عیناً مثل ماجرای حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)؛ امروز ۱۳۰۰ سال یا بیشتر از شهادت حضرت اباعبدالله (علیه‌السّلام) میگذرد و روزبه‌روز این داستان برجسته‌تر و زنده‌تر شده. این داستان در بطن خود دارای یک مضامینی است که این مضامین برای حیات اسلامی جامعه ضروری است. اگر این مضامین گسترش پیدا نمیکرد، از اسلام و از قرآن و از حقایق معارف اسلامی هم امروز خبری نبود. اینجا هم همین‌جور است؛ نگذارید نام شهدا و یاد شهدا فراموش بشود یا در جامعه‌ی ما کهنه بشود؛ و البتّه با ابتکارات؛ این جلسات بزرگداشتی که آقایان به‌وجود می‌آورید - که خیلی باارزش است - صرفاً یک جلسه‌ی ترحیم باشکوه نیست؛ این جلسات، دارای مضامین ویژه‌ی خودش است؛ بایستی شهادت را معنا کند، شهید را معرّفی کند، فرهنگ شهادت را در جامعه ماندگار کند.



... من عقیده‌ی راسخ دارم بر اینکه یکی از نیازهای اساسی کشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است؛ این یک نیازی است که ما - چه آدمهای مقدّس‌مآب و متدینی باشیم؛ چه آدمهایی باشیم که خیلی هم مقدّس‌مآب نیستیم، امّا به سرنوشت این کشور و به سرنوشت این مردم علاقه‌مندیم - هرجور که فکر بکنید، بزرگداشت شهدا برای آینده‌ی این کشور، حیاتی و ضروری است. فرهنگ شهادت یعنی فرهنگ تلاش کردن با سرمایه‌گذاری از خود برای اهداف بلندمدّت مشترک بین همه‌ی مردم؛ که البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ایران هم نیست، برای دنیای اسلام بلکه برای جهان بشریت است.
بیانات در دیدار اعضای ستادهای «کنگره شهدای امور تربیتی»، «کنگره شهدای دانشجو»، و «کنگره شهدای هنرمند«۱۳۹۳/۱۱/۲۷
 
* هدفتان نفوذ معارف شهادت در دل مخاطبین باشد
بسیار کار خوب و شایسته‌اى است این کارى که شما براى بزرگداشت شهیدان استانتان انجام دادید(۲) و ان‌شاءالله انجام خواهید داد. مسئله‌ى جنگ تحمیلى و عوارض آن - که از جمله، همین فداکارى‌ها و ایثارها و شهادتها است - یک مسئله‌ى عادى نیست؛ یک مسئله‌ى متعارف و معمولى نیست؛ یک مسئله‌ى فوق‌العاده است. اگر درست نگاه کنیم، مجموعه‌ى حوادثى که در این سالها اتّفاق افتاد و این فداکارى‌هایى که جوانهاى ما کردند، میتواند یک ذخیره‌ى ماندگارى باشد براى همیشه‌ى انقلاب. نباید بگذاریم که این ذخیره بلااستفاده بماند؛ راهش هم همین است که یاد شهیدان زنده باقى بماند.

... هم ضبط خاطرات اینها و تجلیل از یاد اینها و نام اینها، ترویج تصاویر اینها یا کلماتى که از اینها نقل میشود، کارهاى بسیار خوبى است. این فهرستى که شمردید در مورد اقداماتى که انجام گرفته، خیلى خوب است منتها هدفتان این باشد که معارف مربوط به شهادت و همان معناى ایثار و ایمان در مخاطبین امروز شما به معناى عمیق کلمه نافذ باشد.



... نگاه کنید ببینید که چه چیزى است که میتواند دل این جوان را درگیر کند با مسئله‌ى ایمان، با مسئله‌ى ایثار، پایبندى او را عمیق‌تر و وابستگى او را به این فکر مستحکم‌تر کند، این را مطالعه کنید؛ این چیزى نیست که به‌آسانى انسان بتواند به آن دست پیدا کند. هم مخاطب را باید شناخت که امروز مخاطبین ما ده‌ها میلیون هستند که بسیارى جوانند؛ اعم از آنهایى که در دانشگاهند یا در دبیرستانند یا در فضاهاى دیگرى زندگى میکنند؛ اینها همه مخاطبان ما هستند، هم مخاطب را باید شناخت، ظرفیّتهاى او را باید دانست؛ هم چگونگى حرف‌زدن با مخاطب را باید یاد گرفت. این خیلى مهم است؛ ببینید چه چیزى را باید بگویید. شماها نیّتهایتان خیلى خوب است، در این تردیدى نیست؛ هم نیّتتان خوب است، هم تلاش و توانتان خوب است منتها بعضى از کارها هست که احتیاج دارد به اینکه  انسان با متخصّصین کار، با کسانى که در این زمینه‌ها تجربه دارند مشورت بکند؛ این را از یاد نبرید و ببینید چه‌جور میتوانید؛ حالا فعلاً شما در محیط استان فکر کنید؛ ایشان فرمودند استان کوچکى است، خیلى هم کوچک نیست؛ یعنى از لحاظ گستردگى، استان کوچکى نیست؛ حالا ممکن است کم‌جمعیّت باشد - خیلى پرجمعیّت نیست - امّا استان کوچکى نیست. مناطق این استان از لحاظ فرهنگ با هم متفاوتند؛ یعنى فرض کنید سمنان و شاهرود یک‌جور نیستند؛ شماها که اهل استانید، بهتر از من میدانید، من هم با استان شما آشنا هستم. شما ببینید با این مخاطبى که اهل این استان است و با تنوّع فرهنگى‌اى که در استان وجود دارد، چه‌جور میتوانید حرف بزنید و آن حرفى که باید بزنید چیست تا آن حرف تأثیر بگذارد؛ آن‌وقت این کنگره‌ى شما اگر این نتایج را بتواند به دست بیاورد، واقعاً یک کار برجسته خواهد شد؛ یعنى کار بزرگى خواهد شد. از آقایان علما استفاده کنید، از کسانى که تجربه‌ى مسائل ارتباطى دارند استفاده کنید و از بین این مسائلى که وجود دارد گزینش کنید. از هنر حدّاکثر استفاده را باید کرد؛ اشاره کردید به سرود؛ این خیلى مهم است. اگر بتوانید یک سرود زیباى اثرگذار خوش‌مضمون درست کنید، جورى که بچّه‌ها وقتى در کوچه راه میروند، از خانه به مدرسه میروند، زیر لبشان آن را زمزمه کنند، یک کار بسیار بزرگى کرده‌اید؛ یعنى استفاده‌ى از هنر به شکل صحیح؛ این کار شما را آسان میکند، تسهیل میکند. به‌هرحال باید تلاش کرد، باید کار کرد.
بیانات در دیدار اعضاى ستاد کنگره‌ى بزرگداشت سه هزار شهید استان سمنان ۱۳۹۴/۰۲/۱۴

* خورشید فروزان شهادت، همه حجابهای تحریف و فریب را خواهد شکافت
شهیدان ما نیز مانند بانوی بزرگوار اسلام در راه حقِ درخشانی به شهادت رسیدند، که برای کتمان و اخفاء آن، از همه‌ی ابزارها و وسائل زمان، استفاده می‌شد.

سنت لایتغیر الهی نگذاشت، که زهرای مرضیه، در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان بماند، و آن ستاره درخشان خونین، در گذشت زمان به خورشیدی تابان بدل شد. و امروز نام او و یاد مظلومیت او، از همه‌ی حصارهای کتمان، عبور کرده است، و به اعتماد دلها و جانها رسیده است. و این درخشندگی و فزایندگی، ادامه خواهد داشت: انا اعطیناک الکوثر ... نام و یاد شهیدان عزیز ما نیز، همانند سیده‌ی عالمیان، با گذشت زمان نورانی‌تر و نافذتر خواهد شد.



امروز، دستهای مجرم، که از آغاز انقلاب و بخصوص در دوران دفاع مقدس همه سعی‌شان این بود، که حقانیت درخشان و مظلومانه‌ی یاوران خمینی عزیز را، کتمان کنند در کار آنند که خاطره‌های دوران جنگ را، به دست تندبادهای تبلیغات مغرضانه بسپرند، و آنها را در وادی فراموشی رها کنند، ولی بی‌شک موفق نخواهند شد. همت و غیرت و ایمان صادقانه‌ی خیل عظیم مؤمنان انقلاب و اسلام بخصوص جوانان غیور و صالح که بدنه‌ی عظیم ملت ایران را تشکیل می‌دهند، یکبار دیگر در تاریخ تجربه‌ی احیاء نام و یاد آن حق مظلوم را، تکرار خواهند کرد. و به توفیق الهی خورشید فروزان شهادت، همه‌ی حجابهای تحریف و فریب را، خواهد شکافت.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۷ ، ۲۳:۳۴
احمد جانقربانی


در مورد محل دقیق شهادت شهید برونسی اطلاعاتی از قبل وجود نداشت و گروه ویژه برون مرزی به‎دنبال نقطه‎ای که این شهید در آن‎جا باشد، نبود، بلکه به‎صورت تصادفی با یک گروه از شهدا که در اثر مرور زمان از زیر خاک بیرون آمده بودند، برخورد کردند.

گرداب- پیکر بی‎سر شهیدی به میهن بازگشت که عراقی‎ها از او هراس داشتند و حتی برای سرش جایزه تعیین کرده بودند.

عبدالحسین برونسی، پیشه‎اش بنایی بود و در مشهد محضر مقام معظم رهبری را درک کرده بود. وی که فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه علیه‌السلام بود، ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ در جریان عملیات بدر به شهادت رسید و اکنون پس از ۲۷ سال پیکر پاکش به میهن بازگشته است. در همین زمینه همراه شدیم با سردار باقرزاده، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‎های دفاع مقدس تا درباره بعضی ناگفته‎ها و حواشی بعد از کشف پیکر این شهید گفت‎وگو کنیم.





- خدا را شاکریم که پس از ۲۷ سال، پیکر مطهر شهید برونسی به میهن بازگشت. نحوه پیدا کردن پیکر ایشان چگونه بود؟ آیا از روی شواهد و قرائنی که همرزمان شهید داشتند، محل دقیق شهادت ایشان را می‌‎دانستید یا به‎صورت تصادفی به پیکر شهید برونسی برخوردید؟

پیکر شهید، در آستانه سال نو و در یک عملیات ویژه در شرق دجله، لز سوی گروه ویژه برون مرزی کاوش شد و به داخل مرز کشورمان انتقال داده شد. در مورد محل دقیق شهادت شهید برونسی اطلاعاتی از قبل وجود نداشت و گروه ویژه برون مرزی به‎دنبال نقطه‎ای که این شهید در آن‎جا باشد، نبود، بلکه به‎صورت تصادفی با یک گروه از شهدا که در اثر مرور زمان از زیر خاک بیرون آمده بودند، برخورد کردند. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۶:۱۲
احمد جانقربانی



گروه جهاد و حماسه: پیش از شهادت محمود، در خواب دیدم که سمت راست صورتش کبود شده بود. محمود گفت که کسی او را نزده و درد نمی‌کند که در همان زمان از خواب پریدم. پس از شهادت محمود، وقتی به بهشت زهرا رفتم، متوجه شدم که قسمت راست صورت پسرم کبود شده است و به یاد همان خواب افتادم.

رد نشود///

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، در ویژه برنامه «ستارگان پرفروغ» این هفته که ساعت ۱۱ سه شنبه سوم بهمن ماه در بیت معظم شهید «محمود چیتی» برگزار می‌شود؛ محمدرضا جمالی، مدیر فرهنگی هنری منطقه ۱۰ به منظور گرامیداشت یاد و خاطره شهدای منطقه ۱۰؛ با خانواده معظم این شهید والامقام دیدار و از آنها تجلیل کرد.

مادر سالخورده شهید چیتی با بیان خاطراتی از فرزندش گفت: محمود ۲۰ فروردین ماه سال ۴۵ به دنیا آمد و هشتم مردادماه سال ۶۵ در سن ۲۰ سالگی در حومه خرمشهر به شهادت رسید.

رد نشود///

وی افزود: محمود دوره آموزشی‌اش در مشهد؛ لشگر ۷۷ بود و طی گذشت دوماه از سربازی‌اش، زمانی که به مرخصی آمد، لباس‌های بافتنی و انگشترش را به یکی از دوستان و پسرخاله‌اش داد و وصیت کرد تا انگشتر را در حرم امام رضا(ع) بیندازد.

رد نشود///

مادر شهید تصریح کرد: محمود برای بار دوم که از خدمت مرخصی گرفته بود؛ قصد رفتن به شمال را داشت، اما این اجازه را به او ندادم. زمانی که محمود به سربازی برگشت، دو هفته بعد خبر شهادتش را از همسایه‌ها شنیدم؛ چراکه همسایه‌ها در جایی خوانده بودند که محمود شهید شده است.

وی ادامه داد: زمانی که از بنیاد شهید رسما خبر شهادت محمود به ما رسید، همان شب پدر محمود رفت و همه مدارک را از جیب محمود برداشت و به خانه آورد و صبح زمانی که من برای دیدن پیکر پسرم رفتم، متوجه شدم که پیکر محمود با پیکر یک شهید شمالی جابه جا شده و پیکر محمود اشتباها به شمال منتقل شده بود که البته دو روز بعد، پیکر را به ما دادند.

رد نشود///

مادر شهید به خوابی اشاره کرد که پیش از شهادت محمود دیده بود و گفت: پیش از شهادت محمود، در خواب دیدم که پسرم ساک به دست وارد کوچه شده است و وقتی از او پرسیدم که از سربازی فرار کرده‌ای، او گفت که سربازی‌ام تمام شده است. سمت راست صورتش کبود شده بود. محمود گفت که کسی او را نزده و جای سیلی هم درد نمی‌کند و در همان زمان از خواب پریدم. پس از شهادت محمود، وقتی به بهشت زهرا رفتم، داخل قبر را که مشاهده کردم، متوجه شدم که قسمت راست صورت پسرم کبود شده است. با دیدن این صحنه به یاد همان خواب افتادم.

وی بیان کرد: نام محمودم را روی نوه بزرگم گذاشتم که امروز ۲۷ ساله بوده و در سپاه مشغول به کار است. دلیل آنکه نام پسرم را روی نوه‌ام گذاشته‌ایم براساس خوابی بود که دیده بودیم. یک شب در خواب دیدیم که نوزاد قنداقی از قبر محمود بیرون می‌کشند.

رد نشود///

 

شهید محمود چیتی متولد بیستم فروردین ماه ۱۳۴۵، از دلاور مردان دفاع مقدس است که هشتم مردادماه ۱۳۶۵ طی درگیری با دشمن در شهر خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل شد. پیکر پاک این شهید والامقام درقطعه۵۳ ردیف ۹۵ شماره۱۷ گلزار مطهر شهدای بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شده است.

گفتنی است؛ گرامیداشت یاد و خاطره شهدای والامقام منطقه ۱۰ به همراه پاسداشت فرهنگ ایثار، شهادت و مقاومت در قالب دیدار و تکریم خانواده معظم شهدا؛ بر اساس فرموده‌ مقام معظم رهبری به «تلطف و احوالپرسی از خانواده شهدا» از اهداف برنامه «ستارگان پر فروغ» است که هر هفته، سه شنبه‌ها به همت خانه موزه شهیدان اقبالی برگزار می‌شود.

در این دیدار محمدرضا جمالی، رئیس فرهنگسرای عطار به همراه با کوروش ایلخنانی رئیس روابط عمومی فرهنگسرای عطار و افسانه مهاجان؛ رئیس خانه  موزه شهیدان اقبالی حضور داشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۱:۲۱
احمد جانقربانی

نزدیک غروب بود. وقتی از شیب ملایم تپه بالا می‌آمد یکی از بچه‌ها او را دیده بود و با هم تا جلو چادر آمده بودند. توی چادر یکی دراز کشیده بود. یکی نامه می‌نوشت. دیگری پوتین‌هایش را واکس می‌زد. شهردار هم در تدارک روشنایی و شام بچه‌ها بود.

شهدا

با شنیدن صدای سلام همه سرها در چادر چرخید. جلو در چادر ایستاد بود و با لبخند بهت زده بچه‌ها را نگاه می‌کرد؛ با یک پیراهن چهار خانه قرمز و شلوار قهوه‌ای و یک جفت کتانی، یک قیف کوچک پارچه‌ای روی چشم راستش بیشتر جلب توجه می‌کرد. همه از جا جستند. به گرمی یک یک بچه‌ها را در آغوش کشید. حسین خسروی آمده بود.

پیش از آن که دهان کسی به سئوال باز شود با لحن طلبکارانه‌ای همیشگی‌اش شروع کرد به گفتن: چی فکر کردید؟ به این راحتی ول کن نیستم. کدام آدم عاقلی با یک ترکش فسقلی می‌رود و بر نمی‌گردد. نه خیر. از این خبرها نیست.

سعی می‌کرد خودش را سر حال نشان دهد. اما همه می‌دیدند که تحلیل رفته. ده روز پیش بود که حسین با فرماندهان می‌روند کوه های اطراف (جایی که محل عملیات احتمالی لشکر علی بن ابیطالب بود) برای شناسایی. آن روز وقتی همه برگشتند، کسی حسین را ندید. او زخم برداشته بود و برده بودندش عقب. حسین جزئیات ماجرا را گفت.

وقتی به آخرین سنگر‌های خود رسیدیم هوا داشت تاریک می‌شد و ما وقت کمی برای شناسایی داشتیم. به همین دلیل دائم روی قله جا به جا می‌شدیم. همین باعث شد دشمن متوجه شود و آن نقطه را زیر رگبار دو شکا و خمپاره شصت بگیرد. من داشتم به دقت محل سنگر‌های دشمن را به خاطر می‌سپردم که ناگهان متوجه شدم صورتم خیس شد. دست کشیدم دیدم خون است. در این وقت همه چیز جلو چشمانم تیره و تار شد و دیگر هیچ کجا را ندیدم. نفهمیدم چطوری از بالای آن صخره‌‌ها مرا پایین آوردند. فکر می‌کنم بعد از درمان مقدماتی در مریوان، به سنندج منتقل شدم و از آن جا با هواپیما به اصفهان بردندم. در آن جا سر از بیمارستان آیت الله کاشانی در آوردم. آن هم وقتی متوجه شدم که از اتاق عمل به بخش منتقلم کرده بودند. و اثرات داروی بیهوشی تمام شده بود.

آن طور که تعریف می‌کرد، پس از عمل مرتب از دکتر و پرستار و هر کس که بالای سرش می‌آمد سئوال می‌کرد: من کی مرخص می‌شوم. خانواده و دوستان حسین هم که فهمیده بودند او در بیمارستان بستری است، از خمین به اصفهان آمده، به دیدارش رفته بودند و قرار شده بود یک هفته بعد بیایند و او را برای ادامه درمان به بیمارستان خمین ببرند. ولی او قبل از آن که به سراغش بیایند، با اصرا فراوان و سپردن تعهد و قبول مسئولیت خطرات احتمالی از بیمارستان خارج شده بود و یک راست خود را به سنندج و سپس به مریوان رسانده بود.

حرف حسین به این جا که رسید، سرزنش‌ها شروع شد مرد حسابی آخر کی با این وضعیت پا می‌شود می‌آید منطقه؟ می‌رفتی خمین یک مدت استراحت می‌کردی بعداً می‌آمدی! جنگ هم که قربانش بروم حالا حالاها تمامی ندارد.

حسین سگرمه‌هایش را در هم کشید و گفت: اولاً حال من از همه تان بهتر است؛ بیخودی برای من دلسوزی نکنید. ثانیاً من به دعوت شما به جبهه نیامدم که با دستور شما هم برگردم. من می‌مانم و تو عملیات شرکت می‌کنم. بهتر است دیگر راجع به این موضوع هم کسی صحبت نکند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۷ ، ۱۶:۳۰
احمد جانقربانی


 


فرمانده سپاه قمربنی‌هاشم(ع) گفت: شهید صیاد شیرازی عامل وحدت ارتش و سپاه در دوران دفاع مقدس بود.

صیاد شیرازی

سردار رضا محمدسلیمانی افزود: امیر سپهبد علی صیاد شیرازی یکی از امرای بسیجی و نمونه و در واقع مالک اشتر دوران جنگ بود. ویژگی‌های منحصر به فرد ایشان در زندگی فردی و اجتماعی به عنوان یک الگو در ابعاد عملی و نظری مطرح شده است.

وی یادآور شد: شهید صیاد شیرازی با قلب خود فرماندهی می‌کرد و با اخلاق، گفتار و حرکات خود نقش قابل توجهی در سیر تکاملی رفتار جوانان عاشق ولایت و انقلاب در عرصه دفاع مقدس داشت.

سردار محمدسلیمانی ادامه داد: شهید صیاد شیرازی نمونه بارز یک انسان مخلص و فداکار بود و رفتار و گفتارش در همه صحنه‌ها به عنوان یک مدیر ممتاز سرمشق همگان بود. در زمینه ارتباط با زیرمجموعه نیز بسیار دقیق و مشفقانه عمل می‌کرد به طوری که هر کسی در اولین برخورد با ایشان، شیفته اخلاق، منش و گفتارش می‌شد.

وی اظهار کرد: شهید صیاد کسی بود که در دوران فرماندهی خود در دوران دفاع مقدس حتی با صحبت کردن خود پشت بی‌سیم به رزمندگان روحیه می‌داد.

 

سردار محمدسلیمانی اظهار کرد: یکی از رموز موفقیت سپاه در برنامه‌ها و عملیات‌های موفق خود، همکاری و هماهنگی تنگاتنگ با ارتش بود و شهید صیاد شیرازی در این بین نقش مۆثری داشت.

وی افزود: شهید صیاد شیرازی بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود. این شهید در طول هشت سال دفاع مقدس در جبهه‌های کردستان، جنوب و غرب فرماندهی داشت و شهادت آرزوی دیرینه‌اش بود اما دشمنان به این دلیل که شهید صیاد شیرازی الگو و اسوه همه رزمندگان و یاور ولایت بود و نمره ممتازی در فداکاری در دوران دفاع مقدس داشت، او به شهادت رساندند. دشمنان می‌خواستند با ترور شهید صیاد شیرازی، به اهداف خود برسند اما خون این شهید موجب شد مردم با سیر عملی و نظری ایشان بیشتر آشنا شوند.

شهید صیاد شیرازی الگو و اسوه همه رزمندگان و یاور ولایت بود و نمره ممتازی در فداکاری در دوران دفاع مقدس داشت.

 

وی با بیان اینکه به دلیل فداکاری شهید صیاد شیرازی در «عملیات مرصاد»، این عملیات را بام شهید صیاد شیرازی می شناسند خاطرنشان کرد: در محور عملیات های جنوب، هم ارتش و هم سپاه نقش داشتند و بیشترین نقش هماهنگی و همکاری بین ارتش و سپاه را شهید صیاد برعهده داشت. شهید صیاد شیرازی در این عملیات و همگام با فرماندهان سپاه مانند دو بازوی قدرتمند عمل می‌کرد.

به گفته وی،مدیریت و روحیه بسیجی این شهید باعث شده بود تا همه رزمندگان جدای از ارتشی یا سپاهی بودن به ایشان عشق بورزند و ایشان را متعلق به ارتش، سپاه و بسیج بدانند.

سردار محمدسلیمانی اظهار کرد: بارها پیش آمده بود که می‌گفت: «زمانی که بوی شما پاسداران به من می‌خورد، بهشتی می شوم». خود را متعلق به همه نیروهای مسلح و وفادار به انقلاب می‌دانست.

 

بخش فرهنگ پایداری تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۷ ، ۱۹:۵۵
احمد جانقربانی


مبانی،آثار و آسیب های فرهنگ جهاد و شهادت از دیدگاه امام
مبانی،آثار و آسیب های فرهنگ جهاد و شهادت از دیدگاه امام


 






 

چکیده
 

پیش فرض مقاله پیشرو این است که حضرت امام از جهت تئوری و عمل از پیشتازان فرهنگ جهاد و شهادت می باشد.این مقاله در پی بررسی مبانی جهان شناسی،انسان شناسی،فقهی جهاد وشهادت در اندیشه امام از یک سو،تاثیر آن در همبستگی و نشاط اجتماعی از سوی دیگر و غایت آن از سوی سوم می باشد. و به.جهان شناسی فرهنگ جهاد، توحیدی» ازاوئی و سوی اوئی« است. مجاهد در سفرچهارم از مراحل سلوک الی الله است، با انجام تکلیف اجتماعی و تاریخی راه بازگشت بشر به سوی خدا را باز می کند. فرهنگ جهاد ،از نظر هستی شناختی صعود الی الله ،سیر راه از ملک به ملکوت از نظر طبیعت به مقام قرب و نیل به »عند ربهم یرزقون « است ،از انسان شناختی بازگشت به فطرت اصیل واز نظر فقهی انجام تکلیف الهی است. فطرت اصیل انسان، حق خواه و حقیقت جو است.انسان راه وصول به خیر مطلق را از طریق فطرت می پیماید . امام خطابات شرعی را به خطابات قانونی و خطابات شخصی تقسیم می کند .تنجز و فعلیت یافتن دومی مشروط به شرایطی مثل علم،قدرت است.حدیث رفع قلم شامل این نوع خطاب است ،اما خطابات قانونی به هیچ شرطی مشروط نیست .همه مکلف به انجام آن هستند و اگر نتوانستند معذورند نه بدون تکلیف .جهاد در راه خدا از تکالیف نوع دوم است.بنابراین اگر جهاد واجب باشد و کسانی قادر به انجام آن باشند و حضور پیدا نکنند،مقصر خواهند بود.مبارزه با ظلم و طاغوت و فساد اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و ...داخلی ومبارزه با تهاجم بیگانگان،مجاهده برای تاسیس حاکمیت الله و اجرای احکام الهی،تکلیف شرعی هستند نه ایثار اخلاقی.

1- مقدمه
 

فرهنگ 1 جهاد 2 میراث مجاهدانی است که نه تنها از همه جلوه های فریبنده دنیا می گذرند،بلکه آگاهانه در راه خدا با تمام وجود(مال،جان) اطاعت امر حق و ولی او نموده و عمل به تکلیف می کنند . این فرهنگ مبدا تحول هویت ایرانی و تبلورارزش های اسلامی است.فرهنگ جهاد سرمایه حرکت بسوی »پیشرفت« و »عدالت « به حساب می آید.عشق،عقل،علم،تدبیروتحمل در فرهنگ جهاد جمع شده و سرمایه اجتماعی توسعه بومی و پایدار را تشکیل می دهد .فرهنگ جهاد عامل پیروزی انقلاب اسلامی و بقای نظام جمهوری اسلامی می باشد .این فرهنگ کارآمدی خود را در دوران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس به اثبات رسانده است .از این رو می تواند چارچوبی جامع برای حل مسائل مختلف کشور به شمار آید. ارزش ها و باورهای نهفته در این گنجینه بزرگ معنوی که یادگار مجاهدت های میلیون ها مردان و زنان فداکار این مرز و بوم بوده و به خون ده ها هزار شهید مزین شده است، می تواند به مثابه موهبتی الهی چراغ هدایت جامعه اسلامی باشد.ترویج ارزش های آن در جامعه، گسترش ضابطه مندی،قانون گرایی،ازخودگذشتکی ،آزادمنشی ومبارزه باانانیت ها در زندگی فردی و اجتماعی است . فرهنگ جهاد بشارت دهنده وحدت در میان تمام آحاد جامعه است و یادآور این مطلب است که اختلاف دست یابی به جامعه ای پیشرفته و عادلانه را ناممکن می سازد. پاسداشت این سرمایه با عمل به ارزش های آن بدست می آید . مهمترین ارکان این فرهنگ خدامحوری)باور(،اخلاص وتقوا) ارزش (وعمل به تکلیف )رفتار( می باشد.
مسئله تحقیق رابطه مبانی نظری،ارزشها و رفتارها با وفاق و افتراق اجتماعی و نوع تصور ذهنی و عینی گروههای اجتماعی است . سئوالات تحقیق عبارتند از این که،امام چگونه توانست هزینه فرایند انقلاب را با توجه به ماهیت استبدادی رژیم تا دندان مسلح وگستردگی انقلاب درمقایسه با انقلاب های بزرگ دنیا کاهش دهد؟ بحران هایی که بعد از انقلاب بوجود آمدند،هر یک در سقوط یک نظام سیاسی کافی بود،چگونه با کمترین هزینه مدیریت شدند؟جنگ تمام عیار هشت ساله با توجه به کمی عده وعده چگونه اداره شد؟ وچگونه به پیروزی رسید؟فرض مقاله این است که؛فرهنگ جهاد پشتوانه اصلی بر اندازی نظام دیکتاتوری پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، تاسیس جمهوری اسلامی واداره هشت سال جنگ تحمیلی ودفاع مقدس و بزرگترین سرمایه معنوی و اجتماعی در حل بحران های گونه گون بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است.تذکر چند نکته در مقدمه برای فهم بهتر کمک خواهد کرد:
1- ایثار مقدم شمردن دیگران بر خود است و در برابر خود خواهی 3 و خودگرایی 4 قرار می گیرد(1).جهاد در راه خدا عمل به تکلیف است ،برای مجاهد جز خدا دیگری مطرح نیست که مقدم داشتن مفهوم داشته باشد. از این رو در عنوان مقاله ...» فرهنگ جهاد «... اخذ شده است نه ایثار.
2- ایثار یک امر اخلاقی است،ایثارگر کسی را نسبت به خود ترجیح قایل شده و اورا مقدم می دارد و خود را از یک بهره ای محروم می کند »قدمه و فضّله« (2)،در حالی که مجاهد ضمن عمل به تکلیف در بدست آوردن امتیازات به دیگران سرعت و سبقت می گیرد.
3- منظور از جهاد در این مقاله هرگونه تلاش در جهت تحقق آرمانها ومقاصد الهی است.چه از طریق فراهم آوردن زمینه ها و عوامل تحقق آنها و چه از طریق رفع موانع.چه از طریق تقدیم جان،مال،فرزند،حیثیت و آبرو،وچه از دست دادن منافع و امتیازات اجتماعی - سیاسی و تمام مظاهر مادی، چه در میدان جنگ و چه در میادین دیگر، مهم انجام تکلیف، بسته به موقعیت می باشد.تکلیف را خدا و ولی زمان مشخص می کند نه احساس درونی یا منافع افراد.
4- فرهنگ مجموعه ای از معارف ،عقاید،ارزش ها،اخلاق،قوانین،آداب و سنن و...است که فرد در جامعه بدست می آ ورد و در قبال ان متعهد است (3). فرهنگ مجموعه نگرش ها ، ارزش ها رفتارهای مشترک میان مردم است و از نسلی به نسلی منتقل می شود .با توجه به این تعریف می توان گفت ؛فرهنگ جهاد و شهادت مجموعه ای از باورها)خدامحوری(،ارزش های الهی )اخلاص و تقوا (وشیوه های رفتاری وضوابطی است که فرد در جامعه اسلامی انجام می دهد(تکلیف)و در واقع جهاد و شهادت ایفای تعهدات در قبال آنها می باشد .بنابراین اتخاذ فرهنگ در عنوان مقاله مناسب و هدفمند است .دراین مقاله به مبانی،آثارو چالشها و آسیب های آن از دیدگاه امام می پردازیم.

2- مبانی
 

1-2 جهان شناختی ؛ فرهنگ جهاد از نظر جهان شناختی ،جهان شناسی های ماتریالیستی وفلسفی را پشت سر گذاشته و به حریم کبریائی» انا لله وانا الیه راجعون «واردگشته است. ما از خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم. چطور آمدن و چطور بودن و چطور بازگشتن مهترین سوالات این جهان بینی هستند.هویت اصیل انسانی تنها در صورتی تجلی می یابد که انسان در خدمت حق تعالی،خلق خدا، مجاهده در راه خدا و صراط مستقیم باشد. انحراف ازصراط مستقیم»مغضوب علیهم« و» ضالّین « و شقاوت است.راه مستقیم، راه کمال و سعادت است.ملتی که این راه را طی کند سعادتمند می باشد(4) مجاهدان پویندگان صراط مستقیم هستند که صراط اسلام ،صراط انسانیت، صراط کمال و راه به سوی خداست. راه مستقیم،راه جانبازی برای اسلام،عدالت اسلامی است. صراط مستقیم، راه آنهایی است که خداوند سلوک و حفاظت آن را به آنها منت گذاشته است» همه ما و همه ملت باید پاسدار اسلام و قرآن کریم باشد(5) پیروزی سالکین راه خدا مرهون خلوص نیت آنان، ایمان سرشار و عز م استوارشان است.انسانی که اسیر جهان بینی مادی است.کسی که جهان را محدود به عالم طبیعت با همه عظمت آن می داند ،جهاد و شهادت در نزد او مفهوم پیدا نمی کند. امام می فرماید»: من نمی توانم باور کنم که کسی مبادی معنوی نداشته باشد و برای مردم کوشش کند .من اصلاَ باورم نمی اید،اینهایی که خدا قائلند،آنهایی که جزا قائلند،آنهایی که عطا قائلند،اینها تعقل دارد که یک کسی جان خودش را بدهد یک جان بالاتر بگیرد... اما آن کسی که این مبادی را ندارد یا بسیار احمق است یا دروغ است مطلب .من می گویم دروغ است مطلب ،تعمیه است .اینکه من برای مردم، برای توده دارم زحمت می کشم« (6).جهاد و شهادت تفسیرمسیر از ملک تا ملکوت است .بنابراین جهان بینی فرهنگ جهاد و شهادت ، توحیدی است.جهاد و شهادت بازگشت عالم طبیعت به غیب و تجلی غیب است.
2-2 انسان شناختی ؛ انسان ابعاد مختلف وجودی دارد.مسئله فطرت یکی از اساسی ترین آنها است.امام با استناد به آیه 30 سوره مبارکه روم فطرت را جمیع معارف حق می داند که خداوندانسانهارا بر آنها آفریده است .در امور فطری همه مشترک است،چون فطرت از لوازم وجود در اصل خلقت انسان است. امور فطری اختصاص به طائفه ای ندارد». فطرالناس علیها« قابل تغییروتبدل نیست ،»لا تبدیل لخلق الله « انسانها خیال می کنند که با هم اختلاف دارند. احکام ولوازم فطرت مثل خودفطرت ازبدیهیات می باشد» ولکن اکثر الناس لا یعلمون« حریت،تسلیم در برابر سلطان عادل وعدالتخواهی ازامور فطری هستند.(7)انسان دارای دو نوع فطرت، اصلی و فرعی است. عشق به کمال مطلق ، فطرت اصلی استقلالی است و تنفراز نقص، فطرت فرعی است.انسان با یکی ازما سوی منقطع وبا دیگری به جمال وجمیل واصل می شود(8) احکام شریعت مربوط به فطرت و برای خلاصی فطرت از حجاب ظلمت طبیعت است . عامل انحراف انسان ازفطرت،دلبستگی به دنیا،اختلاف محیط ها وعادات است. همه درجستجوی کمال هستند،اما درتشخیص مصادیق کمال مطلق،اشتباه می کند (9) فطرت انسان را درراه حق و حقیقت قرارمی دهد. انسان راه وصول به خیر مطلق وجمال مطلق را از طریق فطرت می پیماید.اگرخودبینی و خود خواهی ازبین برود،انسان حق پذیر می گردد. اگر فطرت اصلی انسان از تصرف ابلیس محفوظ بماند،تعلیمات قرآن شریف وانبیاء عظام واولیا کرام دراوجلوه می کند (10). جهاد در راه خدا،بازگشت به فطرت اصیل است.این تحول انسان را از ملک به ملکوت، از طبیعت به مقام قرب و »عند ربهم یرزقون« نایل می کند،یک شبه ره صد ساله طی می نماید.مجاهد با نثار جان ،مال،فرزند و عیال،چشمش به جمال الهی روشن می گردد.
»آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند وعیال وخان ومان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند«
در این نوع انسان شناسی است که سرود »شهادت هنر مردان خدا است« طنین انداز می گردد .شهید شمع محفل دوستان وبشریت می شود . شهداء در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان از نفوس مطمئنه ای می شوندکه خطاب فَادخُلی فی عبادی و ادخُلی جنَّت ی پروردگارشامل حالشان می گردد. شهادت طلبی و فوز عظیم دانستن آن یک تحول انسان شناختی است.پیشرفت مسلمین در صدر اسلام مرهون فرهنگ جهادوشهادت بود.شهادت طلبی ،خود را به حلقوم مرگ انداختن برای نجات اسلام وکشوراسلامی است(11)
شهادت و شهادت طلبی یک عمل آگاهانه،خالصانه،خدامحورانه است.شهید جز خدا از هیچ کس توقعی ندارد ،پس هر کشته شدنی شهادت وهر کشته ای شهید نیست .مقوم شهادت فنا فی الله شدن است.عشق به مرگ و شهادت یک تحول جدی درونی انسان شناختی است.امام راه علاج رهایی از قید استبداد و دیکتاتوری داخلی و نفوذ و تسلط بیگانگان را متحول شدن مردم می داند،این تحول در گرو توجه به اسلام است.اسلام انسان را از عشرتکده ها به میدان مبارزه ومجاهده می کشاند(12) رمز پیروزی ملت ها آرزوی» شهادت« است.(13) انسان در فطرت خود سعادتمند آفریده شده است. شهادت راه سعادت و بازگشت به فطرت اصلی است. فریاد »اقتلونی اقتلونی یا ثقات ان فی قتلی حیاتا فی حیات(14) فریاد انسان سرمست سبوی دیدار یار است .شهید در خون خویش می غلتد ونعره مستانه می زند . همه عوامل زبونی، حقارت، سستی، خود باختگی ازاو می گریزند و به شکوهی پایدار و غروری ماندگار دست می یابد .آنان که هستی خویش را برای وصال دوست، مهیا کرده اند، از دام های منیت رهیده و شیطان را در بند کشیده و او را به یأس کشانده اند(15).شهادت امتیازی است که خداوند به انسان های لایق و شایسته اعطا می کند.این شایستگی از طریق انجام تکلیف الهی حاصل می گردد »سعادت را آنها بردند که تکلیف خودشان را ادا کردند- چه درحبس، چه در زیر شکنجه، و چه بیرون از حبس« (16)آنها که عمل به تکلیف نکردند چه؟ انسان تعجب می کند از کسانی که قاعدین دوران بودند،امروز مجاهد شده اند و از خود سوال می کند :اینها که عمل به تکلیف نکردند،آیا سخنان امام را هم نشیده اند؟خطاب مجاهدان به ایثارگر یا مجاز است یا فرار از چون مجاهد و شهید امتیاز حهاد و شهادت را بدست می آورد در حالیکه ایثارگر چیزی را از دست می دهد.
مجاهده در مکتب اسلام فروش جان ناقابل خویش به خداوند عزیز و اعتلای انسان است . شهید با خون خود به هستی خ ویش، ارزش و جاودانگی می بخشد . خون شهید برای همیشه در رگ های اجتماع می جهد. پیامبر اکرم)ص( فرمود »:فَوقَ کُلِّ ذی بِرٍّ بِرّ حتَّی یقتَلَ الرَّجلُ فی سبِیلِ اللَّه فَاذَا قُتلَ فی سبِیلِ اللَّه فَلَیس فَوقَه بِر« (17)بالاترازهرنیکویی، نیکویی دیگری است ، تا آنگاه که انسان در راه خدا کشته شود ، وقتی کشته شد ، بالاتر ازآن نیکویی نیست . نیز فرمود »:اجود النَّاسِ من جاد بِنَفسه و ماله فی سبِیلِ اللَّه تَعالَی« ( 18)بخشنده ترین مردم، کسی است که جان و مال خویش را درراه خدا ،ببخشد . شهید عاشق خدا است. علی(ع) فرمود: به خدا که با مردن،چیزی به سر وقت من نیامد که آن را نپسندم و نه چیزی پدید گردد که آن را نشناسم، بلکه چون جوینده آب به شب هنگام بودم که ناگهان به آب رسد(19). حال شهید فوق حالات عارف در شعر حافظ است که می گوید:
»دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود وچه فرخنده شبی/ آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند«
(حافظ ص 114 )
امام خانواده های شهدا را مشعلداران راه اولیا،جانبازان را چراغ هدایت، اسرا را سرود آزادی ،مفقودین را محور دریای بیکران خداوند توصیف می کند وعظمت شهدا را غیر قابل توصیف می داند».شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان عند ربهِم یرزقون اند؛ و »از نفوس مطمئنه ای « هستند که مورد خطاب فَادخُلی فی عبادی و ادخُلی جنَّتی پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق؛ و قلم درترسیمش برخود می شکافد(20)کلام امام بسیار پر معنی است ؛ شهدا شمع محفل دوستان است نه اغیار.شهدا نورهدایت رهروان شان هستند،نه آنها که دیروز جنازه شهدا را با انگشت نشانه می رفتند و امروز خون آنها را مصادره می کنند.آنها که به دلیل مملو بودن دماغشان از گنداب مادیت ،روی ازعطر مجاهدان بر می تافتند.عشق یکی از عناصر اصلی فرهنگ جهاد است. یکی ازعلائم عشق آن است که محب آنچه را محبوب می پسندد ،بپسندد. پدر مجنون اورا به زیارت خانه خدا برد تا شاید از عشق لیلی دست بر دارد،ولی مجنون چون حلقه در به گرفت چنین سرود:
»در حلقه عشق جان فروشم
بی حلقه او مباد گوشم .
گویند ز عشق کن جدائی
کاین نیست طریق آشنایی
گویند که خو،زعشق واکن
لیلی طلبی زدل رها کن .
یارب تو مرا زیاده میلی
هر لحظه بده به روی لیلی
از عمر من آنچه هست بر جا
یبستان و به عمر لیلی افزای
گرچه شده ام چو مویش از غم
یک موی نخواهم از سرش کم
(نطامی،لیلی ومجنون، 80-81 )
امام تقدیراز عمل رزمندگان را به دلیل بذل خالصانه بزرگترین سرمایه خود(جان) فقط در عهده اولیای خدا و الهام گرفتگان از خدا می داند . آنچه در نزد خدا ارزش دارد،عمل از روی اخلاص است .آنچه اهمیت دارد»علی حبه« (سوره انسان: 8) است . صورت عمل انسان مخلص با غیر آن، یکی است، لکن محتوا دوتا است، میزان محتوای عمل است، نه صورت عمل. شمشیر علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- و دیگران فرقی ندارد، ارزش درمرتبه اخلاص اواست.این مرتبه اخلاص است که یک ضربت را با عبادت ثقلین، عبادت جن و انس برابر بلکه افضل می کند(21) .غربیان و شرقیان و غربزدگان و شرق زدگان بعد معنوی و روح عرفانی و الهی این فداکاریها را نمی توانند توجیه و تحلیل کنند؟ اینجا عمل و جسارت مطرح نیست؛ انگیزه و روح آن مطرح است. عشق به محبوب حقیقی،همه چیز را محو می کند و هر انگیزه ای غیرازعشق به او را می سوزاند . جز در طبقه اولیای الهی و تربیت شدگان مکتب آنان ،در کدام جنگ و نهضت ، در طول زمان و سراسر خلقت، فداکارانی مانند ایران وجود دارند. در کجا، چون مادران و پدران و همسران و خواهران و برادران و سایر بستگان اینان را سراغ دارید که پس از چند قربانی باز برای قربانی دیگر فرزندان خود پیشقدم می شوند. این مکتب قرآن و اسلام راستین است؛ و اینان فرزندان این قرآن و این مکتب هستند(22)
3-2 فقهی ؛ تکالیف الهی از دیدگاه امام دو دسته اند؛تکالیف شخصی ( خطاب شخصی) و تکالیف عمومی (قانونی).ابتدا به معیارهای این دو اصطلاح می پردازم:خطاب شخصی ویژگیها و نشانه هایی از این دست دارد:همواره روشن و جزئی است.آگاهی و توانایی مکلف برانجام و یا ترک آن شرط اساسی است.مخاطب, باید برانگیزانده شود.هر خطابی که این ویژگیها را داشته باشد،خطاب شخصی است.خطابهای قانونی و کلی با این نشانه ها شناخته می شوند: مخاطب، همه کسانی هستند که این خطاب به آنان می رسد. محدود به زمان و مکان و افراد خاصی نیست . در این گونه خطاب،توانایی و آگاهی مخاطبان شرط صدور خطاب نیست . لازم نیست همگان از این گونه خطاب برانگیزانده شوند.در یک سخن کلی می توان گفت: در خطابهای شخصی به تعداد مخاطبان,خطابی مستقل و جداگانه وجود دارد,ولی در خطابهای قانونی, خطاب یکی و مخاطبها فراوان است (23) .در امرهای قانونی و کلی هدف قانونگزاری است. طبیعی است گروهی به این قانون گردن نهند و گروهی گردن فرازی کنند. درهر صورت این گونه امر و خطاب لغو و بیهوده نخواهد بود(24) . قانون برای عالم و جاهل،تونمند وعاجز برابر است ولی دستورات شخصی وابسته به آنها می باشد .
مبنای فقهی فرهنگ جهاد همین دیدگاه اصولی امام در بحث خطابات قانونی است.بر اساس این نوآوری همه مکلف به مبارزه وجهاد در راه خدا واجرای احکام خدا هستند. همه مکلف به مبارزه با طاغوت وحکومت های غیر الهی هستند.همه باید بر اساس قدر مقدور،اهم ومهم،مصالح اسلام ومسلمین ومملکت اسلامی اقدام کنند،درغیر این صورت موآخذه خواهند شد.اگر قادر به انجام هیچ کاری نباشند معذورند نه اینکه تکلیف از آنها برداشته شود.تحقق این فرهنگ که بر آمده از خطابات عمومی الهی است،مستلزم شجاعت و صبوری، ایثار وپایداری ، مبارزه با نفس(جهاد اکبر)،مبارزه با رژیم های استبدادی و دیکتاتوری واستقامت در برابرقدرت های شرق وغرب است. امام این گونه می ستاید »:صلوات و سلام بر بازماندگان شجاع و صبور شهدا و بر بندگان شایسته پروردگار،سلام بر ملت عظیم الشأن ایران که همچون سدی عظیم در مقابل ابرقدرتان شرق و غرب استقامت کردند« (25) شهید چمران بعد ازذکر فجایع دشمن وبیان رشادت ها و دلاورمردیهای رزمندگان اسلام در پاوه، این گونه با خدا سخن می گوید»:ای خدای بزرگ تو به من آن شجاعت رادادی که سینه سپر بلا کنم و به استقبال شهادت بروم،و آن چنان در دل توطئه گران ایجاد رعب و وحشت کنم که به محض شنیدن اسم من مثل مور ملخ بگریزند و از رودرروئی با من بپرهیزند« (26) انجام این تکلیف در سایه وحدت و همبستگی ممکن است.اتحاد ازخدا گرایی ، اختلاف و نزاع از باطن خود انسان وهواهای نفسانی بوجود می آید.پیروزیها در اثر انسجام تمام قوا با نقشه واحد و فکر واحد نصیب می شود. حفظ انسجام و وحدت ضروری وتزلزل در این امر الهی از بزرگترین اسباب شکست و از هم پاشیدگی است.فرهنگ جهاد برآمده ازوحدت همه مردم درانقلاب و بنیانگذاری نظام جمهوری اسلامی بود. وحدت عامل همدلی ودلگرمی مجاهدان است.زنان و مردان،شهری وروستائی و عشایر وخانواده ها فداکارانه مشارکت کردند. امام این گونه از آنها تجلیل می کند»: درود اولیای حق در طول تاریخ بر رزمندگان راه هدف؛ از ارتش و سپاه و بسیج و دیگر فداکاران قوای مسلح نظامی و انتظامی و عشایری و مردمی، و آفرین بر مادران و پدران متعهدی که چنین فرزندان سلحشور وعاشقی را دردامن پربرکت خود تربیت نمودند « (27)
قرآن کریم یکی از ویژگی های برجسته انسان های مؤمن را حضور در عرصه رقابت سازنده و مفید معرفی می کند. مسیر مسابقه »صراط مستقیم« مسافت از ملک تا ملکوت وجایزه مسابقه غفران ورضایت الهی است.مثل همه مسابقه ها اول سرعت می گیرند ، »اولئک یسارِعونَ فی الخَیرات) «مؤمنون /61) سپس سبقت می جویند »فَاستَبِقُوا الخَیرات« ، ) مائده/48 ) مسابقه برای طلب مغفرت و جلب رضایت خدا صورت می گیرد »سابِقُوا الی مغفرَه من ربکُم« )حدید/21 (قرآن کریم مسابقه و رقابت سالم را ارج می نهند » و السابِقُونَ السابِقُونَ، اولئک المقَرَّبون «(واقعه/ 10-11) و پیشگامان پیشگامند، آنها مقرّبانند! حال که انسان ناگزیر از رقابت است، بدون تردید یکی از زمینه های مسابقه جهان ، برداشتن موانع رشد و تکامل معنوی جامعه است و آن نیازمند فداکاری ، از خود گذشتگی و ایثار جان و مال و آمادگی برای استقبال از جهاد و شهادت است . انسان در میدان مبارزه حق و باطل برای دفاع از آرمان های اصیل معنوی ، که بالاترین درجه خیر و نیکی است سرعت می گیرد و برای درک شهادت و مغفرت ورحمت الهی ازهمدیگر سبقت می جوید.همه سرعت کنندگان ورقابت کنندگان راه خدا برنده هستند.این مسابقه بازنده ندارد ،کشته شود یا بکشد پیروز است » . احدی الحسنیین « حضور دائمی و خستگی ناپذیرمردم درصحنه ها، و آمادگی و فداکاریهای خالصانه آنها درطول سالهای پرفرازونشیب انقلاب وهشت سال دفاع مقدس آنها را در مقابل رژیم تا دندان مسلح ومورد حمایت مستکبران و عراق مورد تایید نظامی، انسانی،امنیتی واطلاعاتی غرب وشرق وکشورهای منطقه به پیروزی رساند. حضور دائمی بود که مهر افتحار بر پیشانی ملت ایران در عرصه داخلی وبین المللی زد ولکه ننگ جنگ های ایران وروس را در قرن 19 وپیمان های ترکمانچای وگلستان را پاک کرد.

3- نقش
 

مهمترین نقش جهاد و شهادت حفظ و تقویت ارزشها ی الهی – انسانی است.در نظام توحیدی ،حاکمیت الهی ارزش است و جهاد در میادین مختلف برای تحقق آن هنجار است.منشاء ارزشها نظام باورها و منشاء هنجارها نظام ارزشها می باشد.ارزشها نگرش انسان ها را درباره خوبی، بدی، مطلوبیت وعدم مطلوبیت امور مادی و ماوراء مادی تعیین می کند.قواعد و هنجارها ناظر براعمالی هستند که برای دستیابی به آن ارزشها بکار می روند. لکن کشته شدن در راه خدا ارزش – هنجار است.از حیث اینکه لقاء الله است، ارزش می باشد و از حیث اینکه جهاد شیوه نیل به لقای خداوند است، هنجار است.ارزشها سازه های جامعه هستند )منشاءالهی داشته باشند یا انسانی(از دیدگاه جامعه شناختی نظام ارزشی جامعه اساس کنش و کارکرد جامعه را تشکیل می دهد.بدون آن جامعه را هرج مرج می گیرد.نظام ارزشی جامعه الگوهایی را بوجود می آورند که یکپارچگی اجتماعی را حفظ می کند.نظام ارزشی جامعه پاره ارزشها و ارزش های خاص را سامان می دهد(28) بنابراین جهاد وشهادت به عنوان ارزش -هنجارمنشاء همبستگی اجتماعی و شکل گیری تصور جمعی و تشکیل سرمایه اجتماعی است.جهاد حافظ ارزشهای مشترک و آنها عامل بقا و حیات جامعه هستند.جهاد خودباوری و هویت دینی و جمعی را شکل می دهد.نمادهای جهاد(شخصیت ها،مراسم،مساجد وسایر نمادها) عامل همبستگی اجتماعی هستند.

4- غایت
 

جهاد وشهادت غایات واهداف مختلف دارد؛یکم،هدف سیاسی آن،درهم کوبیدن دستگاه ستم وبرپائی حاکمیت الله می باشد.جهاد روحیه ظلم ستیزی،عدالت طلبی،سلطه گریزی و سلطه ستیزی را در بین اقشار مختلف ،خصوصاّ جوانان ایجاد می کند. امام درتجلیل از شهیدان و رزمندگان فرمود»: با قدرت الهی دست تبهکاران داخلی و خارجی را از تجاوز به میهن اسلامی قطع کردند« (29) ایشان در تجلیل از شهیدان پانزده خرداد آنها را با شهدای کربلا مقایسه کرد وفرمود»: محرم چه ماه پر غائله ای،و چه ماه خونی،وچه ماه حماسه آفرینی .ماهی که دستگاه شاهنشاهی بنی امیه را درهم کوبید، وماهی که رژیم شاهنشاهی 2500 ساله جنایتکاران را درهم پیچید« (30) جهاد و شهادت فرقان حق وباطل،دستگاه دیکتاتوری ونظام عدل،ایمان ونفاق است» شهادت سید مظلومان وهواخواهان قرآن در عاشورا،سر آغاززندگی جاوید اسلام وحیات ابدی قرآن کریم بود، آن شهادت مظلومانه و اسارت آل الله تخت وتاج یزیدیان را که با اسم اسلام اساس وحی را به خیال خام خود می خواستند محو کنند، برای همیشه به باد فنا سپرد وآن جریان ،سفیانیان را از صحنه تاریخ به کنار زد، این شهادت دلاورانه ملت مظلوم ایران تخت وتاج پهلویان وجریان پهلوی صفتان را که با اسم اسلام می خواستند اسلام را از صحنه خارج نمایند وافکار غرب ونشخوار آمریکا را جانشین وحی کنند،از تاریخ ایران بیرون راند.در حقیقت دستاورد 15 خرداد 42 پیروزی 22 بهمن 57 بود (31)امام قیام پانزده خرداد 42 را پرتوی از قیام عاشورا و از ثمرات بی شمار ثارالله،انقلاب اسلامی ایران را از ثمرات قیام پانزده خرداد وانقلاب اسلامی را مقدمه وقوع جنبش عظیم مستضعفان وستمدیدگان عالم برای تحقق آرمان بزرگ قرآنی وحاکمیت صالحان ومتقیان وشکست نهائی بساط مستکبران جهان دانسته واز قدرت الهی بعید نمی داند که »آفاق را به جلوه الهی ولی الله الاعظم صاحب العصر ارواحنا له الفداء روشن فرماید وپرچم توحید وعدالت الهی رادر عالم بر فراز کاخ های سپید وسرخ مراکز ظلم والحادوشرک به اهتزاز در آورد »وما ذلک علی الله بعزیز) « ابراهیم: 20) (32)
دوم،حفظ نظام اسلامی و تقویت» مکتب اخلاص و ایثار، جمهوری اسلامی را بیمه کرد« (33)جهاد و شهادت دوعنصردر حفظ، تداوم و تقویت مکتب حیات بخش اسلام در طول تاریخ بوده است.درکلام منسوب به سید الشهدا(ع) آمده »:ان کان دین محمد لا یبقی الا بقتلی فیاسیوف خذینی« اگر دین خدا باقی نمی ماند مگربا کشته شدن من،پس ای شمشیرها مرا دریابید.امام فرق مکتب اسلام با مکتبهای انحرافی و الحادی را ، شهادت طلبی و شهادت می داند. خداوند دین را هم توسط فاجران وهم مومنان تایید و تقویت می کند، در حدیث است که »لَا یزَالُ یؤید هذَا الدینُ بِالرَجلِ الفاجر« با مردهای فاجر- به اراده خدا- این دین ما تأیید می شود. محمد رضا مرد فاجر، خواهی نخواهی این دین به واسطه او تأیید شد؛ برای اینکه هر چه ظلم بیشتر باشد و هر چه ستمکاری بیشتر باشد، دین عدل بیشتر تأیید می شود.دین عدل با اعمال ظالمانه ظالم تأیید می شود. دین موسی با طغیان فرعون تأیید شد. دین رسول اکرم با طغیان ابو سفیان تأیید شد. دین اسلام با طغیان،عصیان،جور و ستم محمد رضا تأیید شد. دین خدا توسط مومنان هم تأیید می شود .این انقلاب و نهضت باید زنده بماند. زنده ماندنش به این خونریزیها و شهادت ها است . در عین حال امام کشتن انسان ها توسط جابران را نشانه ناتوانی و بی.دلیل اینکه عمل - منطقی آنان می داند(34) ظالم دین را تایید ،قیام حق طلبان برای مبارزه با ظلم است.حهاد در راه خدا قیام عدالت خواهانه ،آزادی طلبانه و استقلال جویانه در مقابل ظلم،استبداد و وابستگی است.این نوع قیام عامل هواخواهی ،جوشش و شکل حرکت اجتماعی وهمبستگی اجتماعی و روح جمعی در مقابل ظالمان،مستبدان است.
سوم،عامل تربیت ،جهاد و شهادت مجموعه ای از باورها،ارزش ها و رفتارها است،مجاهد قائل به ما بعد این عالم طبیعت، عالمهای بالاتر و نورانیتر از این عالم است. مؤمن در این عالم در زند ان است، و بعد از شهادت از زندان بیرون می رود.به همین دلیل طالب شهادت است.آنهایی که به خدا اعتقاد ندارند،آنها از شهادت می ترسند. شاگردان مکتب توحید از شهادت نمی هراسد(35).جهاد و شهادت ، منشأ تربیت انسان مجاهد وشهید است. پویندگی وجاودانگی او است .حقیقت وجود او را تبیین و تفسیر می کند .در فرهنگ جهاد جبهه های جنگ دانشگاه انسان سازی تلقی می شود،نه هدر دادن جان. میادین نبرد عرصه معرفت نفس و عبودیت در برابر حضرت حق می گردد.سنگرهای مبارزه تبدیل به محراب ومسجد می شود . مجاهد» و ما خَلَقت الجِنَّ و الانس الاَّ لیعبدونِ« (ذاریات/56) را تفسیر کرده وعینیت می بخشد »عبودیت نهایت و اوج تکامل انسان و قرب او به خدا است )« مکارم،22/387) انسان پس از گذراز گردنه های صعب العبور ،به محضر حضرت حق بارمی یابد و مشمول عنایت خاص او می شود .شهید و مجاهد این راه را در یک لحظه طی می کند. برخی،بسان عنکبوت خود را در تارهایی که می بافند،زندانی می کنندو پیوسته کاخ های خیالی خود را برای صید موجودات ضعیف زینت می بخشند ، غافل از آنکه سست ترین خانه ها ، خانه عنکبوت است)عنکبوت/41 (اینان زندانی خویش اند. طبیعت،جامعه و تاریخ را در قالب ذهن ناتوان خویش تفسیر می کنند . اهل هجرت، حرکت ، سازندگی ، ارتباط با مردم و مشاهده حقایق عالم نیستند . اما گروهی از انسان ها ، اهل حرکت و هجرتند و لحظه ای آرام نمی گیرند و ایستایی و سکونت را موجب مرگ و خواری می دانند. سرود :
»ما زنده از آنیم که آرام نگیریم موجیم که آرامش ما در عدم ماست«
سرمی دهند.امام به ملت و رزمندگان ایران،وعصری که در آن قرار گرفته افتخار می کند وبه اخلاص آنها غبطه می خورد.اخلاص وتزکیه نفس را مهمترین وجه تمایز آنها با دشمن تلقی کرده،آنان را برندگان و دیگران را ماندگان از این غافله می شمارد.امام ملت ایران را در دنیا بی نظیر ارزیابی می نماید(36)قسم نامه شهید دکتر چمران روشنگر فرهنگ جهاد و شهادت است که،بعد از آزادسازی پاوه می سراید.از این زاویه همه چیزمقدس می گردد و مصداق »ما رایت الا جمیلاّ« می شود و نشان دهنده اوج تربیت و تزکیه نفس است:
»قسم به پاوه و مقاومت بی نظیرش،و اراده آهنینش،و شهیدان خونین کفنش. قسم به کردستان و کوه های بلندش ودره های عمیقش،به درد وحرمانش، به مردم فداکار و با وفایش.قسم به ایران وتاریخ پر افتخارش.قسم به اسلام ورسالت مقدس خدائی وجاودانیش.قسم به امام امت،و فرمان منقلب کننده(فرمان امام برای آزادسازی پاوه ) و معجزه آفرینش،قسم به اراده آهنینش و ایمانش و عرفانش.قسم به فریاد الله اکبر پاسداران. قسم به عرق جبین رزمندگان در زیر آفتاب سوزان . قسم به سنگریزه های کوههای بلند که از زیر پای تکاوران مهاجم فرو می ریزد . قسم به گلوله سوزان ، قسم به جسارت و فداکاری. قسم به فریاد رعد آسای دلیران. قسم به هجوم صاعقه وار رزمندگان. قسم به ضجه کودکان معصوم. قسم به درد سوزان رزمندگان مجروح. قسم به خون شهیدان. قسم به اشک یتیمان. قسم به آه بیوه زنان. قسم به خون. قسم به شرف. قسم به شهادت . قسم به انقلاب. قسم به رسالت. قسم به خدا.که تا آخرین قطره خون خود علیه دشمنان داخلی و خارجی می جنگیم و از انقلاب مقدس اسلامی ایران و استقلال این آب و خاک پاسداری می کنیم،و تا استقرار حکومت حق وعدل در سرتاسرعالم وتا نابودی کامل طاغوتها وشیطانها دست از مبارزه بر نمی داریم و خدای بزرگ برآنچه می گوییم شهید وشاهد است(37)

5- چالش ها وآسیب شناسی
 

فرهنگ جهاد و شهادت مثل همه فرهنگها دارای چالش ها وآفات و آسیب می باشد:
1-5 چالش ها،ناشی از مسائل اجتماعی هستند و به شرایطی اطلاق می گردد که قابلیت تبدیل شدن به فرصت و تهدید را دارد .به دو مورد از چالش های فرهنگ ایثار و شهادت اشاره می شود:
1-1-5 تغییرات نسلی، و افزایش جمعیت جوان یک چالش است .اگر نهادهای تعلیم و تربیت و رسانه ها به توانند فرهنک ایثار و شهادت را به شیوه صحیح به نسلهای بعدی انتقال دهند و در وجود آنها نهادینه نمایند به فرصت تبدیل می شود.اگر فرایند تربیت ،اجتماعی شدن و فرهنگ پذیری صحیح صورت نگیرد،شکاف های نسلی تبدیل به شکاف نسلی ،نه تنها تهدید بلکه آسیب می گردد.حال چند سوال مطرح می شود:آیا نهادهای تعلیم و تربیت فرهنک ایثار و شهادت را انتقال می دهند؟ آیا عملکرد مسئولین متناسب فرهنگ ایثار وشهادت است؟ آیا تفکر ایثار و شهادت در قاموس فکری فعلی جامعه جایگاهی دارد؟.ظاهرا گذر زمان فرسایش گر است.
2-1-5 جهانی شدن،پنج بر داشت از جهانی شدن وجود دارد:یکم؛جهانی شدن به معنی بین المللی شدن 5 و صفتی برای توصیف روابط برون مرزی کشورها و توسعه مبادلات بین المللی و وابستگی متقابل، دوم؛آزادسازی 6 و فرایند برداشته شدن محدودیت ها و بوجود آوردن اقتصاد جهانی آزاد و بدون مرز و یکپارچگی اقتصادی بین المللی،سوم؛به معنی جهان گستری 7 و ادغام فرهنگ های روی زمین در یک فرهنک انسان گرایی 8،چهارم؛به معنی غربی شدن 9 و غربی کردن و یا نوگرایی 10 به شکل غربی، پنجم؛به معنی قلمروزدایی 11 و تجدید شکل بندی جغرافیایی،به طوری که فضای اجتماعی برحسب سرزمین،فاصله های ارضی و مرزهای سرزمینی شناسایی نمی شود (38) دیدگاه دوم،سوم وچهارم آسیب است، اما اول و خصوصا پنجم چالش است.در صورتی که فرهنگ ایثار و شهادت درست ساماندهی و الگومند گردد وبا شیوه های صحیح به نسلها منتقل یابد، به دلیل اینکه بر اساس فطرت انسان و کمال جویانه است در مواجه با فرهنگ های دیگر پیروز میدان خواهد بود.بنابراین جهانی شدن فرصت می باشد.در غیر این صورت جهانی شدن تهدید است.
2-2-5 آسیب شناسی ،آسیب در علوم انسانی به شر ایط بیمارگون ونا بهنجار ارزشی،اجتماعی،اقتصادی وسیاسی اطلاق می گردد که مانع جدی در سر راه تحول و تعالی جامعه است (39 ).آسیب شناسی ،شناخت دلائل و عوامل شرایط بیمارگون و نابهنجار،مطالعه شرایط درمان و پیشگیری و بهسازی و یا رفع آن آسیب ها می باشد.در زیر به برخی از مهمترین آنها اشاره می کنیم:
1-2-5 نفس گرایی؛نفس گرایی سه مظهر می تواند داشته باشد.این سه به طور دائم دامن گیر انسان است. اگر غالب شدند،همه چیز فراموش می گردد:یکم، غفلت ؛غفلت باعث گمراهی از هدف و راه مستقیم است.غفلت انسان را به ترک بندگی الهی وبی توجهی به مفاسد اجتماعی و سیاسی می کشاند.غفلت بصیرت را ازانسان می گیرد وسهو ونسیان ومشغولیت از اهداف و آرمان ها را در پی دارد(40). امام پس از فتح خرمشهر به رزمندگان هشدار می دهد »هان ای فرزندان قرآن کریم ونیروهای ارتش و سپاهی و بسیج و ژاندارمری و شهربانی وکمیته ها وعشایرونیروهای مردمی داوطلب وملت عزیز، هوشیار باشید که پیروزیها هرچند عظیم وحیرت انگیز است شما را از یاد خداوند که نصر و فتح در دست اوست غافل نکند وغرور و فتح شما را به خود جلب نکند؛ که این آفتی بزرگ و دامی خطرناک است که با وسوسه شیطان به سراغ آدم می آید و برای اولاد آدم تباهی می آورد. و من با آنکه به همه شما اطمینان تعهد به اسلام دارم، لکن از تذکر، که برای مؤمنان نفع دارد، باید غفلت نکنم)« صحیفه امام ج 16 ص 258 ) غفلت انسان را به تباهی می کشد و بی تردید از قدرت او می کاهد. انسان غافل ارزیابی صحیحی از قدرت خود و دیگران ندارد،حتی ممکن است توهم قدرتمندی خود وضعف دیگری داشته باشد. دوم، ترس نفس؛ امام علی (ع) فرمود»: ترس آفت است(41)دو چیز به لحاظ روانشناختی می تواند مانع حرکت انسان به سوی آرمان های خویش باشد.منشاء،هردوبه ترس نفس بر می گردد. انسان گاه در اثر ترس از گرسنه ماندن وفشارهای اقتصادی و مالی و ترس از مرگ و یا در اثر ترس از کشته شدن ،دست ازآرمان ها و خواسته های خود بر می دارد .اما اگر انسان به هدف وآرمان خود ایمان داشته باشدوازکشته شدن هراس نداشته باشد،کشته شدن راه لاک شدن نداند،بلکه رسیدن به کمال و قرب الهی بداند،به هر قیمتی به راه خود ادامه خواهد داد. امام در 21 شهریور 1357 خطاب به ملت ایران،شهادت را بزرگترین معامله با خدا می داند.خود آرزوی شهادت وکشته شدن می کند.بشارت به سقوط رژیم می دهد و توصیه می کند از کشته شدن نهراسید ومغازه ها وکسب وکار خود را برای تسریع در سقوط رژیم تعطیل کنید ».در تقویت روحیه وایمان کسانی که ضعیفند بکوشید که روزی دست خداست.چند روز تعطیل کسب وکار برای رضای خدا کسی را از گرسنگی نمی کشد،عزت وثروت دست خداست .از مرگ نهراسید که حیات وممات به دست خداست.تعطیل را ادامه دهید که فرج نزدیک است« (42) سوم،حب نفس وخودخواهی؛ اساسا دو نوع حب بیشتر نیست،حب الله و حب النفس .حب خدا نیکوکاری،تعهد و تقوی، صبوری، توکل، عدالت و مجاهده در راه خدا را در بر دارد وحب نفس فساد و افساد،اسراف و استکبار را در پی دارد(43) امام تنها راه اصلاح دو جهان را قیام ، برای خدا می شمارد.قیام برای خدا ابراهیم را به مقام خلیل الرحمن، موسی را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو و خاتم النبیین- صلی اللَّه علیه وآله -را به مقام قاب قوسین أو أدنی رساند وبر دشمنانشان پیروز کرد.خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده است. قیام برای منافع شخصی، روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده است. قیام برای نفس عامل تمام مفاسد عقیدتی، اخلاقی،اجتماعی،سیاسی وعلمی است (44)
2-2-5 مصلحت گرائی پراگماتیستی؛ مصلحت در متن اندیشه دینی قرار دارد، اما مصلحت پراگماتیستی با اندیشه های امام منافات دارد.پراگماتیسم درزبان فارسی به عبارات مختلف مانند؛ عمل گرایی،مصلحت گرایی،مصلحت اندیشی ومکتب اصالت عمل ترجمه شده است .دراین دیدگاه نتایج عملی معیار »حقیقت« است. برخلاف خرد گرایی حقیقت به »مطابقت با واقع «تفسیرنمی شود؛بلکه حقیقت چیزی است که نتیجه ایعملی ورضایت بخش در پی داشته باشد.بنابراین حقیقت نه یک چیز عینی مطلق وثابت بلکه درگرو شرایط زمان ومکان خواهد بود .سودمندی ونتیجه بخشی معیار صحت ودرستی تصمیمات و اعمال تلقی می گردد. دواصل اساسی پراگماتیسم عبارتند از:اصل پراگماتیک : این اصل رابطه علیت را معلول عادت ذهنی ما می داند.معتقد است،طبیعت از عنصر تصادف محض تبعیت می کند.این تصور ما است که به اشیا قانونمندی می بخشد.به عقیده پیرس معنای یک مفهوم عبارت است از ،پیامدها وآثاری که آن مفهوم در پی دارد. اصل حقیقت: ویلیام جیمز اصل پراگماتیک پیرس که یک روش بود به نظریه حقیقت مبدل ساخت.پیرس تاکید کرد که »طبیعت، اعتبار خویش را مدیون ما است« جیمز تاکید کرد که پس ، حقیقت آن چیزی است که اعتقاد به آن برای ما مفیدتر وبهتر است.تصورات وتجارب ما تا آنجا حقیقی هستند که ما را دررسیدن به نتایج مطلوب یاری رسانند(45) در مصلحت گرایی پراتیک جهاد و شهادت بی معنی و بیهوده است. مصلحت در اندیشه دینی ،مصلحت برای تکلیف است و در اندیشه پراتیک تکلیف برای مصلحت است. تکلیف در دین به معنای موظف بودن در مقابل تعالیم الهی و تبعیت کردن از اوامر و نواهی پرودگار است. مکلف انسانی است که طالب طلب الهی)امر و نهی) می باشد »خواست خدا هرچه هست ما در مقابل آن خاضعیم وما تابع امرخدائیم(46) پراگماتیست باور،ارزش و رفتار خاص دارد،خود یک حوزه فرهنگی است ویک آفت ،مانع و رقیب جدی برای فرهنگ جهاد و شهادت می باشد.
3-2-5 بی توجهی به اصحاب جهاد و شهادت ؟!

6- بحث و نتیجه
 

جهاد و شهادت یک فرهنگ است،نه یک رفتار مقطعی.این فرهنگ یک فرق اساسی با سایر فرهنگ ها دارد ،آن وجود عنصر انگیزه الهی نهفته در آن است.مثل همه فرهنگ ها دارای پایه های اعتقادی،انسان شناختی، ارزشی، معرفتی،رفتاری وآثار تمدنی است،اما این مفاهیم را نمی توان به عبارات تیلور در تعریف فرهنگ تقلیل داد.فرهنگ جهاد محصول جهان شناسی،انسان شناسی،نظریه فقهی و غایت شناسی خاصی می باشد. جهان شناسی فرهنگ جهاد جهان بینی توحیدی» ازاوئی و به سوی اوئی « است.در این جهان بینی است که انسان سرود» الهی هبنی کمال الانقطاع الیک و «...می خواند .جان باختن ، از خود گذشتن در این جهان بینی مفهوم پیدا می کند.این مفاهیم در جهان بینی های مادی یا دروغ است یاجهل انسان دارای دو نوع گرایش فطری متعالی و گرایشات غریزی سفلی است. تجلی و فعلیت گرایشات فطری و تمایلات نفسانی انسان در اثر تعلیم و تربیت ورود به صراط مستقیم و انحراف به بی راهه های »ضالین و مغضوب علیهم «نتیجه می دهد . فطرت انسان را در راه حق خواهی وحقیقت جویی قرارمی دهد.انسان راه وصول به خیرمطلق را از طریق فطرت می پیماید. تعلیمات قرآن،انبیاء و اولیا در او جلوه می کند. خودبینی و خود خواهی انسان را از حق روی گردان می کند.
امام خطابات شرعی را به خطابات قانونی و خطابات شخصی تقسیم می کند. فعلیت یافتن دومی مشروط به شرایطی مثل علم،قدرت به طور کلی مشمول موارد حدیث رفع قلم است ،اما خطابات قانونی به هیچ شرطی مشروط نیست. همه مکلف به انجام آن هستند و اگر نتوانستند معذورند نه بدون تکلیف .امام مبارزه با ظلم و طاغوت وتلاش برای اجرای احکام الهی را از خطابات قانونی می داند .از نگاه فقهی فرهنگ جهاد،فرهنگ ایفای تکلیف است.این تکلیف دو جهت سلبی و ایجابی دارد .از جهت سلبی مبارزه با انحرافات فکری، ظلم،فساد اجتماعی، سیاسی،اقتصادی و...داخلی ومبارزه با دخالت ها و تهاجم بیگانگان در امور داخلی،مرزهای عقیدتی،فرهنگی و جغرافیایی است و از جهت ایجابی مجاهده برای تاسیس حاکمیت الله و اجرای احکام الهی می باشد.از نظر جهان شناختی تجلی توحید در وجود فرد و جامعه می باشد .از لحاظ انسان شناختی میادین جهاد عرصه ظهور فطرت اصیل انسان است. هستی شناسی ،انسان شناسی و ارزش شناسی و نظریه فقهی امام هماهنگ است.در یک جامعه توحیدی - اسلامی با تحقق این فرایند معرفتی - تربیتی،نشاط و همبستگی اجتماعی برای تحقق آرمانهای الهی شکل می گیرد.سرعت و سبقت به سوی خیر بدون حسد و تنازع در وجود انسان ها نهادینه می گردد و یک تصور مشترک و یک روح جمعی »سرمایه اجتماعی« که یک نوع ثروت نامحسوس اجتماعی است،تولید می شود.با تراکم وآزاد شدن این انرژی اصلاح و انقلاب، تاسیس نظام سیاسی،توسعه وتعالی)سیاسی–اجتماعی-فرهنگی -اقتصادی( و امنیت روانی و اجتماعی در سطوح مختلف داخلی، منطقه ای و بین المللی به تصدیق می رسد.این سرمایه از یک سو ریشه در باورها و ارزشهای مردم ،از سوی دیگر ریشه در هنجارهای برآمده از آن باورها و از سوی سوم ریشه در شرایط اجتماعی و سیاسی دارد. دانش سرمایه اجتماعی که امام از طریق فرهنگ جهاد تولید می کند از دیالوگ ذهن و عین مشخص بوجود می آید و زمینه های رشد دنیا و آخرت و جامعه را تامین می نماید.اخلاص،تقوا وایمان را دروجود مردم نهادینه می کند. همبستگی اجتماعی،اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی و سیاسی بوجود می آورد.امید،نشاط وخودباوری را به رگ های اعضای جامعه تزریق می کند. با خود خواهی،مفاسد اجتماعی ونظام های طاغوتی به مبارزه بر می خیزد .در پی حصول این معرفت است که جامعه »توبه کنندگان،عبادت کنندگان،سیاحت کنندگان،رکوع کنندگان،سجده کنندگان، آمران به معروف،نهی کنندگان ازمنکرو حافظان حدود الهی شکل می گیرد« (سوره توبه111 ( این سرمایه اجتماعی ،یک سرمایه اجتماعی متعالیه است.به دلیل این که منافع دنیا و آخرت انسان را تامین می کند در مقابل سرمایه اجتماعی رایج در کشورهای غربی که از نوع متدانیه است ، برای این که فقط به منافع مادی می پردازد.این فرهنگ با دو چالش جهانی شدن وتغییرات نسلی و با دو آسیب نفس گرایی و مصلحت گرایی پراتیک مواجه است.امام توانست مجموعه باورها و ارزش ها و رفتارهای ملت ایران را تغیییر دهد و یک سرمایه اجتماعی با پشتوانه عقیدتی برای بر اندازی نظام طاغوت وتاسیس جنبش آفرینی(انقلاب)،بنیانگذاری(تاسیس نظام سیاسی)، تقویت کننده،و حافظ و تداوم گر سرمایه اجتماعی همبستگی و نشاط اجتماعی فرهنگ جهاد و شهادت نظریه فقهی انسان شناسی جهان شناسی نظام جمهوری اسلامی واداره بحران های پیش آمده بوجود آورد .شکل زیر رابطه باورها،ارزشها،معارف و کنش ها را نشان می دهد:

یادداشت ها :
 

1- culture
2- holy war
3- egoiso
4- egotism
5- internatoinalization
6- liberlization
7- universalization
8- humanism
9- westernization
10- modernization
11- deterritorialization
 

پی نوشت ها :
 

1-ساروخانی 1370 ص 221
2-طریحی 1367 ماده اثر
3-روح الامینی 1368: 17
4-صحیفه امام؛ ج 8،ص 327-329
5-صحیفه امام؛ ج 12 ، ص 355
6-تبیان ،دفتر یازدهم 18
7-چهل حدیث ،صص180-182 ،جنود،صص101،98،92و 227
8-جنود،ص303
9-جنودعقل وجهل ص80
10-جنودعقل وجهل ص 115
11-صحیفه امام ج 25:16
12-صحیفه امام،ج17: 227
13-صحیفه امام ج6 صص502-503
14-«سروش،ص 499
15-مطهری،قیام وانقلاب مهدی، ص 84
16-صحیفه امام ج 10 ص 440
17-کافی، ج 2ص 348
18-نوری، 11 ص8
19-شهیدی، ص 284
20-صحیفه امام ج 21 ص147
21-صحیفه امام ج 16 ص 197
22-صحیفه امام ج 18 ص 333
23-مناهج الوصول , امام خم ینی ج 2 ص 27
24-مناهج، همان / 60
25-صحیفه امام ج 16 ص 246
26-چمران،ص108
27-صحیفه امام ج 16 ص 202، 246
28-چیتامبار1373: 199-200
29-صحیفه امام ج 16: 246
30-صحیفه امام ج 8ص51
31-صحیفه امام ج 14 ص 403
32-صحیفه امام ج 17 ص 480-
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۷ ، ۲۰:۱۲
احمد جانقربانی

شهدای مدافع حرم اجر دو شهید را دارندپایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری روز گذشته حاشیه‌های دیدار جمعی از خانواده‌های شهیدان مدافع حرم با  معظم‌له‌ را منتشر کرد. در بخشی از این روایت عاطفی و مملو از عشق به ولایت آمده است: ولادت با برکت دختر امیرالمؤمنین علیهما السلام، که حالا دفاع از حریم پاکش نمادی است برای دفاع از «حریم اسلام»، بهانه‌ای است برای انتشار حاشیه‌های یکی از دیدارهای خانواده‌های شهیدان مدافع حرم با رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیت رهبری (در تاریخ 5/خرداد/1394). 
از سر و صدای بچه‌های خردسال می‌شود حدس زد که خانواده‌های شهیدی که امروز مهمان آقا هستند، از طایفه شهدای جدیدند؛ همانهایی که نامشان این روزها بیشتر شنیده می‌شود: «شهدای مدافع حرم». آغازگر این ضیافت، بیانات آقا در وصف شهدای مدافع حرم و امتیازات آنها نسبت به دیگر شهیدان است؛ «اقدام داوطلبانه»، «اعتقاد خالصانه با پشت سر گذاشتن هیجانات جوانی»، «پشت کردن به تعلقات زندگی و زن و فرزند» و «دفاع از حریم اهل‌بیت‌ علیهم السلام» چهار شاخصی است که آقا برای این شهیدان می‌شمرند و تأکید می‌کنند «چهارمین ویژگی بالاترین آنهاست.» شاید گُل سخنان آقا اشاره‌شان به روایاتی از معصومین علیهم‌السلام است که خانواده‌های شهیدان را حسابی دلگرم می‌کند و لبخند شادی و رضایت را بر لبان آنها می‌نشاند: «ما در روایاتمان مواردی را داریم که ائمه علیهم‌السلام به عده‌ای از شهدا اشاره کردند و گفتند که اینها اجر دو شهید را دارند. در مورد یک گروهی از مجاهدان زمانِ ائمه علیهم‌السلام روایت است که اینها در روز قیامت از روی شانه‌های بقیه مردم عبور کرده و به بهشت می‌روند؛ خدا اینها را پرواز می‌دهد. من در مورد شهدای شما یک چنین تصوری دارم؛ من خیال می‌کنم اینها همان‌هایی هستند که هر یک شهیدشان، اجر دو شهید دارد؛ گمان می‌کنم اینها از جمله کسانی هستند در روز قیامت -که همه ما گرفتاریم، همه ما مبتلا هستیم؛ در روز قیامت اولیا هم مبتلا هستند؛ در آن روز- این جوانان، فرزندان، همسران و پدران ما به لطف الهی به سمت بهشت پرواز می‌کنند، و دیگران به حال اینها غبطه می‌خورند، اینها از این قبیل‌اند.»
نوبت گفت‌وگوی دو طرفه خانواده‌های شهیدان با آقا می‌رسد. اولین خانواده، خانواده شهید «هادی کجبافی» از اهواز است. آقا با تجلیل از همسر شهید رشته سخن را به‌دست می‌گیرند: «شنیدم شما در مراسم همسر شهیدتان بیانات خوبی داشتید؟» همسر شهید، قرآنی پاسخ می‌دهد: «هذا من فضل ربی». ماجرای صحبت‌هایی که تجلیل آقا را برانگیخته از این قرار است که همسر شهید در یادبود شهیدش در اهواز به درخواست تروریست‎ها برای فروختن پیکر شهید کجبافی پاسخ داده و گفته بود: «ما پیکر عزیزمان را در راه خدا داده‌ایم و آنچه را که در این راه دادیم، پس نمی‌گیریم. ... .»
نوبت به فرزندان شهید می‌رسد. یکی از پسران در پاسخ به آقا که از ازدواج او می‌پرسند، می‌گوید: «می‌خواستیم عروسی کنیم که پدر شهید شد و نشد.» آقا می‌گویند: «چه اشکالی دارد؟ اشکالی ندارد. عروسی کنید. ان‌شاءالله شما بچه‌های خوب و حزب‌اللهی هرچه فرزند بیشتر بیاورید نسل جماعت حزب‌اللهی در کشور بیشتر می‌شود.»
خانواده شهید «حسین بادپا» از کرمان دومین خانواده شهیدی است که مورد تجلیل آقا قرار می‌گیرد. پدر پیر شهید لنگ لنگان خود را به آقا می‌رساند؛ پیرمرد نمی‌تواند جلوی اشکش را بگیرد و با اشک بر پیشانی آقا بوسه می‌زند. 
مادر شهید می‌گوید: «آقا را اذیت نکن!» آقا پاسخش را با خنده می‌دهند: «اذیت که نیست خانم!» پدر و مادر شهید دعا می‌کنند که دیگر فرزندانشان هم در راه ولایت فدا شوند؛ دختر شهید از آقا برای کنکورش التماس دعا دارد؛ آقا هم برایش دعا می‌کنند: «ان‌شاءالله؛ اولاً در کنکور قبول شوی و بعد هم زود ازدواج کنی.» 
نوبت خانواده شهید «حجت‌الاسلام محمّدمهدی مالامیری کجوری» است؛ پدر شهید که از روحانیون است بدون عبا مقابل آقا ایستاده؛ انگار شوق دیدار با آقا، موجب شده عبای پدر شهید جا بماند؛ آقا می‌پرسند: «عبایتان را کجا گذاشتید؟» پدر شهید می‌گوید: «یادم رفت!» آقا می‌گویند: «پس شما اینجا بی‌عبا آمدید و باید یک عبا به شما بدهیم» هدیه‌ای که در پایان دیدار به دست پدر شهید می‌رسد. خانواده بعدی، خانواده شهید «رضا نقشی قره‌باغ» از آذربایجان غربی  هستند؛ آقا به درخواست پدر شهید، دقایقی به زبان آذری با او صحبت می‌کنند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۵۴
احمد جانقربانی



فرمانده سپاه قمربنی‌هاشم(ع) گفت: شهید صیاد شیرازی عامل وحدت ارتش و سپاه در دوران دفاع مقدس بود.

صیاد شیرازی

سردار رضا محمدسلیمانی افزود: امیر سپهبد علی صیاد شیرازی یکی از امرای بسیجی و نمونه و در واقع مالک اشتر دوران جنگ بود. ویژگی‌های منحصر به فرد ایشان در زندگی فردی و اجتماعی به عنوان یک الگو در ابعاد عملی و نظری مطرح شده است.

وی یادآور شد: شهید صیاد شیرازی با قلب خود فرماندهی می‌کرد و با اخلاق، گفتار و حرکات خود نقش قابل توجهی در سیر تکاملی رفتار جوانان عاشق ولایت و انقلاب در عرصه دفاع مقدس داشت.

سردار محمدسلیمانی ادامه داد: شهید صیاد شیرازی نمونه بارز یک انسان مخلص و فداکار بود و رفتار و گفتارش در همه صحنه‌ها به عنوان یک مدیر ممتاز سرمشق همگان بود. در زمینه ارتباط با زیرمجموعه نیز بسیار دقیق و مشفقانه عمل می‌کرد به طوری که هر کسی در اولین برخورد با ایشان، شیفته اخلاق، منش و گفتارش می‌شد.

وی اظهار کرد: شهید صیاد کسی بود که در دوران فرماندهی خود در دوران دفاع مقدس حتی با صحبت کردن خود پشت بی‌سیم به رزمندگان روحیه می‌داد.

 

سردار محمدسلیمانی اظهار کرد: یکی از رموز موفقیت سپاه در برنامه‌ها و عملیات‌های موفق خود، همکاری و هماهنگی تنگاتنگ با ارتش بود و شهید صیاد شیرازی در این بین نقش مۆثری داشت.

وی افزود: شهید صیاد شیرازی بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود. این شهید در طول هشت سال دفاع مقدس در جبهه‌های کردستان، جنوب و غرب فرماندهی داشت و شهادت آرزوی دیرینه‌اش بود اما دشمنان به این دلیل که شهید صیاد شیرازی الگو و اسوه همه رزمندگان و یاور ولایت بود و نمره ممتازی در فداکاری در دوران دفاع مقدس داشت، او به شهادت رساندند. دشمنان می‌خواستند با ترور شهید صیاد شیرازی، به اهداف خود برسند اما خون این شهید موجب شد مردم با سیر عملی و نظری ایشان بیشتر آشنا شوند.

شهید صیاد شیرازی الگو و اسوه همه رزمندگان و یاور ولایت بود و نمره ممتازی در فداکاری در دوران دفاع مقدس داشت.

 

وی با بیان اینکه به دلیل فداکاری شهید صیاد شیرازی در «عملیات مرصاد»، این عملیات را بام شهید صیاد شیرازی می شناسند خاطرنشان کرد: در محور عملیات های جنوب، هم ارتش و هم سپاه نقش داشتند و بیشترین نقش هماهنگی و همکاری بین ارتش و سپاه را شهید صیاد برعهده داشت. شهید صیاد شیرازی در این عملیات و همگام با فرماندهان سپاه مانند دو بازوی قدرتمند عمل می‌کرد.

به گفته وی،مدیریت و روحیه بسیجی این شهید باعث شده بود تا همه رزمندگان جدای از ارتشی یا سپاهی بودن به ایشان عشق بورزند و ایشان را متعلق به ارتش، سپاه و بسیج بدانند.

سردار محمدسلیمانی اظهار کرد: بارها پیش آمده بود که می‌گفت: «زمانی که بوی شما پاسداران به من می‌خورد، بهشتی می شوم». خود را متعلق به همه نیروهای مسلح و وفادار به انقلاب می‌دانست.

 

بخش فرهنگ پایداری تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۵۰
احمد جانقربانی